اعداء السّنن أعيتهم الاحاديث ان يحفظوها فافتوا بآرائهم فضلوا و اضلوا . ألا انا نقتدى و لا نبتدى و نتّبع و لا نبتدع . انّه ما زلّ متمسّك بالأثر » هان بدانيد كه صاحبان « رأى » همان دشمنان سنّت مىباشند . حفظ احاديث را نتوانستند پس آراء خود را به كار بردند و فتوى دادند از اين رو خود گمراه شدند و ديگران را به گمراهى افكندند . ما اقتدا مىكنيم نه ابتداء ما راه اتّباع مىسپريم نه طريق ابتداع . كسى كه بحديث تمسّك جويد هر گز لغزش نخواهد داشت . ابن حزم در كتاب « المحلَّى » از خليفهء دوم نقل كرده : « اتّهموا الرّأى على الدّين و انّ الرّأى منّا هو الظَّن و التّكلف » . از ابن مسعود نقل شده كه گفته است : « يذهب فقهاؤكم و صلحاؤكم و يتّخذ النّاس رؤساء جهّالا يقيسون الامور بآرائهم » شيرازى از كتاب « ابانهء » ابن بطَّهء حنبلى و از « مسند » هزلى از ابن عباس نقل كرده كه گفته است : « إيّاكم و الرّأى » . باز همو از همان كتب از ابن عباس نيز نقل كرده كه گفته است : « لو جعل الله الرّأي لأحد لجعله لرسوله ، بل قال : و ان احكم بما انزل الله ، و لم يقل : بما رأيت » اين گفته ها ، اگر درست باشد ، آن چه را در آغاز اين قسمت راجع به اطلاق عمل برأى بر معانى مختلف و متعدد تقرير كرديم تاييد مىكند ليكن از انصاف نمىتوان گذشت كه از بسيارى از موارد كه در آنها خليفهء دوم به « راى » عمل كرده چنان مستفاد مىشود كه آن چه را حتى خود او نكوهيده و قبيح شمرده معمول مىداشته است : از جمله ابن قتيبه در « غريب حديث عمر » ، بنقل ابن ابى الحديد ، چنين آورده است : « و فى حديثه انّه خرج ليلة فى شهر رمضان ، و النّاس اوزاع ، فقال : انّي لأظنّ لو جمعناهم على قارئ واحد كان افضل . فامر أبىّ بن كعب فامّهم ثمّ خرج ليلا و هم يصلَّون بصلوته . فقال : « نعم البدعة هذه و الَّذين ينامون عنها افضل من الَّتى يقومون » ! شبى از ماه