انما نزلت المائدة قبل ان يقبض بشهرين او ثلاثة اشهر . و المروىّ عن العيّاشي عن زرارة و ابى حنيفة عن ابى بكر بن حرم قال : توضّأ رجل فمسح على خفّيه فدخل المسجد فصلَّى فجاء علىّ فوطئ على رقبته . فقال : ويلك ! تصلَّى على غير وضوء ؟ فقال : أمرني عمر بن الخطَّاب قال : فاخذ بيده فانتهى به اليه فقال : انظر ما يروى هذا عليك ، و رفع صوته . فقال : نعم انا أمرته ، انّ رسول الله مسح على الخفّين : قال : قبل المائدة او بعدها ؟ قال : لا ادرى قال : فلم تفتى و أنت لا تدرى ؟ سبق الكتاب الخفّين » پس در مسألهء « مسح بر خفّين » به سنّت عملى پيغمبر ( ص ) استدلال و فتوى داده شده و على ( ع ) به قرآن و تأخر آن از سنت عملى در آن مسأله استناد و طرف را اقناع كرده است . 2 - در قضيهء اقتراح عمر مبنى بر تدوين و جمع قرآن ابو بكر در پاسخ گفته است : « . . كيف افعل شيئا لم يفعله رسول الله ( ص ) ؟ . . » پس به سنت بمعنى عام ، استناد كرده يعنى ترك پيغمبر ( ص ) را ( نسبت به چنين امرى كه از امور مهم دين مىنموده و اگر جائز مىبوده بر پيغمبر ( ص ) لازم مىافتاده كه آن را انجام دهد ) دليل بر عدم جواز قرار داده است . 3 - ابن شهرآشوب در كتاب « مناقب » چنين افاده كرده است : « عمر خواست زيورهاى خانهء كعبه را برگيرد على عليه السّلام بوى گفت : قرآن بر پيغمبر ( ص ) فرود آمد و اموال بر چهار گونه شد : اموال مسلمين كه ميان ورثه ايشان تقسيم مىشود . و اموال فيء كه بر مستحقّان بايد قسمت كرد و خمس كه خدا آن را آنجا كه خواست نهاد و صدقات كه خدا آنها را براى اهلش قرار داد » و كان حلى الكعبة يومئذ فتركه على حاله و لم يتركه نسيانا و لم يخف مكانه فاقرّه حيث أقرّه الله و رسوله . و قال عمر : لولاك لافتضحنا . » زيور كعبه در زمان پيغمبر ( ص ) بود و پيغمبر ( ص ) آنها را برنداشت نه اين كه فراموش كرده باشد و نه اين كه جاى آنها بر او پنهان باشد پس تو آنها را بر همان حال بگذار كه خدا