و رسول بر آن حال قرار دادهاند . عمر گفت : اگر تو نبودى رسوا مىشديم . پس از اين مذاكرات عمر از برداشتن آنها صرف نظر كرد و آنها را در جاى خود بر جاى گذاشت » در اين واقعه نيز به سنّت ، بمعنى اعم يعنى ترك استناد شده است . 4 - ابو اسحاق شيرازى در كتاب « طبقات الفقهاء » اين مضمون را آورده : « روايت شده [1] كه عمر با ابو بكر مناظره كرده و بوى گفته است : چگونه روا است با مردم مقاتله كنيم ؟ در صورتى كه پيغمبر ( ص ) فرموده است : « أمرت أن أقاتل النّاس حتّى يقولوا لا إله الَّا الله فمن قال لا إله الَّا الله عصم منّي ماله و دمه الَّا بحقّه و حسابه على الله » به من دستور رسيده كه با مردم به مقاتله پردازم تا كلمهء توحيد بر زبان رانند پس هر كس اين كلمه را بگويد مال و خونش ، جز بحقّ و حساب ، محفوظ مىباشد . پس ابو بكر گفته است : به خدا سوگند من با هر كس ميان نماز و زكات فرقي قائل گردد مقاتله خواهم كرد ، چه زكات حقّى است مالى كه اگر كسانى از دادن آن امتناع كنند ، گر چه پاى بند ، يا بچه ، شترى باشد ، كه به پيغمبر ( ص ) مىداده و اكنون ندهند با ايشان براى ممانعت مقاتله مىكنم . . » 5 - شيخ سليمان حسينى در كتاب « ينابيع المودّه » از « مسند » احمد بن حنبل به اسنادش از حسن بصرى و از كتاب « الموافقة » ابن السّمّان چنين روايت كرده است : « انّ
[1] - احمد بن محمد بن حنبل در كتاب « المسند » خود اين حديث را ( حديث 67 ) به اسنادش از ابو هريره از پيغمبر ( ص ) بدين عبارت آورده : « قال : أمرت ان اقاتل الناس حتى يقولوا لا إله الا له فاذا قالوها عصموا منى دماءهم و أموالهم الا بحقها ، و حسابهم على اللَّه تعالى . قال : ( يعنى ابا هريره ) فلما كانت الردة قال عمر لأبي بكر : تقاتلهم و قد سمعت رسول اللَّه ( ص ) يقول كذا و كذا ؟ قال : فقال : ابو بكر : و اللَّه افرق بين الصلاة و الزكاة و لأقاتلن من فرق بينهما ، قال : فقاتلنا معه فراينا ذلك رشدا » و با عباراتى اندك مختلف همين مطلب را از ابو هريره در حديث 117 نيز آورده است .