اين رساله در پاسخ سؤالى است كه از صاحب آن راجع به عقيدهء شيخ صدوق و شيخش در مسألهء « سهو نبى » پرسيده شده و رساله در حقيقت براى ردّ عقيدهء آن دو فراهم آمده و همين مطلب يكى از جهاتى است كه به نظر نويسندهء اين اوراق انتساب آن را به شيخ مفيد تقويت و تائيد مىكند . در يكى از فصول آن رساله خبر مربوط بخواب پيغمبر ( ص ) و فوت نماز را از آن حضرت از اخبار آحاد دانسته و به قاعدهء خود ( كه در آغاز همين رساله نيز شرح داده به اخبار آحاد چون افادهء يقين نمىكند نبايد عمل كرد ) عمل به آن را جائز ندانسته و بعلاوه از جهاتى ديگر نيز در صحت آن تشكيك و ترديد به عمل آورده است پس از آن در فصل بعد چنين افاده كرده است : « ما انكار نداريم كه در اوقات نماز ، خواب بر پيغمبران چيره شود به طورى كه وقت بگذرد و نماز ، قضاء شود و قضاء آن را بگزارند و در اين باره عيب و نقص بر ايشان نيست چه غلبه يافتن خواب بر بشر از لوازم لا ينفك عموم افراد است و بر نائم در اين باب عيبى نمىباشد ليكن سهو چنين نيست زيرا سهو در انسان ، نقصى است از كمال و عيبى است نسبت بخصوص فردى كه بدان دچار باشد . [1] و سهو گاهى فعل خود ساهى
[1] حكيم نقّاد مير محمّد باقر داماد در راشحهء 25 از كتاب « رواشح » در بارهء نام و لقب راوى حديث سهو و نقل روايت از كتب معتبره عامه به طورى كه قسمتى از آن را در پاورقى آورديم چنين افاده كرده است : « و بايد دانسته شود كه ميزان عقلى و برهان حكمى بوجوب عصمت پيغمبر ( ص ) ، كه سنت الهى را شارع است ، از سهو در امورى كه بدين و به احكام شرع ، تعلق دارد حكم مىكند از آن رو شريك پيشين ما در رياست فلاسفهء اسلام ( مرادش شيخ الرئيس بو على سينا است ) در الهيات شفا گفته است : « ان من الفضلاء من يرمز برموز و يقول ألفاظا ظاهرة مستشنعة او خطا و له فيها غرض خفىّ بل اكثر الحكماء بل الانبياء الذين لا يؤتون من جهة غلطا او سهوا هذه وتيرتهم » پس اينست مذهب اصحاب ما يعنى اعيان فرقهء ناجيهء اماميه رضوان اللَّه تعالى عليهم . و مسلك صدوق در اين گفته اش : « و كان شيخنا احمد بن حسن بن الوليد يقول : اوّل درجة فى الغلوّ ، نفى السّهو و عن النبي ( ص ) » از راه صحت به دور است بلكه صحيح در نزد من به مشرب عقل و مذهب برهان اينست كه اول درجه در انكار حق نبوت ، نسبت دادن سهو است به نبى در امورى كه در آن امور نبوت دارد . و در اثبات عصمت از سهو ، در اين گونه امور ، به هيچ وجه مغالاة و زياده روى نمىباشد زيرا ملكهء عصمت براى نفس نبى ( ص ) همانا باذن خدا و فضل و رحمت و تاييد و تسديد او است . و تمام تحقيق در اين باره بر ذمّه حيّز طبيعى آن از كتاب « تقويم الايمان » ما مىباشد پس بنا بر اين آن چه مضمون اين روايت مىباشد از باب تشريع سنت و تعليم امّت است نه براى تدارك چيزى كه از نماز واجب به واسطهء سهو از دست رفته و فوت شده باشد » .