بعد از تفسير جمله هاى آيه چنين افاده كرده است : « جبّائى گفته است : و در اين آيه دلالتى است بر بطلان قول اماميه در مسألهء جواز تقيه بر انبياء و ائمه و هم در مسألهء عدم تجويز نسيان بر انبياء ، اين گفتهء جبّائى غير صحيح و نامستقيم است چه اماميه تقيه را بر امام ، در موردى تجويز مىكنند كه دليلى قطعى براى علم به تكليف موجود باشد كه بشود مكلَّف به استناد آن تكليف را بدست آورد و جائز باشد كه امام بر آن اعتماد كند ليكن در احكامى كه جز از ناحيهء امام شناخته نشود و دليلى بر آن جز از جانب امام نباشد اماميه در اين مورد تقيه را بر امام روا نمىدانند و تجويز نمىكنند و اين مطلب نظير اين است كه هر گاه از پيغمبر ( ص ) در بارهء چيزى از احكام شرعى دستور و بيانى صدور يافته باشد پس در اين صورت جائز است كه در حالى ديگر كه مصلحت اقتضا كند پيغمبر ( ص ) آن چيز را بيان نكند . « اما نسيان و سهو پس اماميه در بارهء آن چه پيغمبر ( ص ) يا امام آن را از طرف خدا به مردم مىرسانند سهو و نسيان را جائز نمىدانند ليكن نسبت به غير آن امور ، سهو و نسيان را بر پيغمبر ( ص ) و امام تا آن اندازه كه به عقل خلل نرساند تجويز مىكنند . چگونه چنين نباشد و حال اين كه خواب و اغماء را كه از قبيل سهو مىباشد . بر انبياء و ائمه روا دانستهاند ؟ پس اين گمان جبّائى نسبت به اماميه گمانى است فاسد . و بعض الظَّن اثم » مجلسى پس از نقل گفتهء طبرسى چنين افاده كرده است : « و فيه من الغرابة ما لا يخفى فانا لم نر من اصحابنا من جوّز عليهم السّهو مطلقا فى غير التبليغ . . » اين گفتهء مجلسى با همه احاطه و اطلاعى كه داشته خالى از غرابت نيست چه گفتهء طبرسى در اين موضع از تفسيرش مانند بسيارى از مواضع ديگر آن تفسير اگر عين عبارت شيخ الطَّائفه در تفسير « التّبيان » نباشد بىگمان بسيار نزديك به عبارات او و بهر حال بطور يقين از آنجا مأخوذ مىباشد .