بعلاوه در اين كار پيغمبر ( ص ) نكتهاى قابل توجه به نظر مىرسد كه ياد كردن آن بى مورد نيست . خلاصهء آن اين كه پيغمبر ( ص ) به اين عمل از زنى ثيّبه و مطلَّقه كه شوهر او هم از لحاظ مقام و رتبه ، چون سابقهء بندگى و بردگى داشته ، پايين مىبوده حمايت كرده و با ازدواج او وى را شرافت و سر بلندى داده و به امّت خود آموخته است كه ثيّبه بودن يا مطلقه بودن يا پائين بودن درجه و مقام شوهر سابق نبايد موجب بى شوهر ماندن زن گردد پس امّت كه در همه كار شايسته است به پيغمبر ( ص ) خود تاسّى و اقتداء كند در اين عمل اخلاقى نيز به جا است كار او را در نظر گيرد و از او پيروى نمايد اما آن چه بموجب اين آيه پيغمبر ( ص ) در دل مىداشته و از اظهار آن بيم مىكرده همين اظهار اين حكم بوده است . در تفسير ابو الفتوح است و اما قوله * ( وَالله أَحَقُّ أَنْ تَخْشاه ) * دليل آن نكند كه او از خداى نترسد براى آن كه اين در حق آن كسى هم روا باشد كه او از خدا ترسد چنان كه گفت : * ( يا أَيُّهَا النَّبِيُّ اتَّقِ الله ) * و چنان كه گفت : * ( لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ ) * و اين دليل نكند كه رسول عليه السلام شركى خواست آوردن . و در اخبار چنان است كه خداى تعالى خواست تا آن حكم جاهليت را منسوخ كند كه نكاح [ زنان ] ادعياء حرام داشتند چون نكاح زنان پسر كه از صلب بودندى . امر كرد رسول عليه السلام را كه چون زيد حارثه زينب را طلاق داد تو بر او نكاح بند تا بداند كه زن پسر خوانده را به زنى كردن حرام نيست چنان كه زن پسر حقيقى را . رسول عليه السلام اين در دل داشت ، اعنى علم اين مسأله و عزم بر اين كار به فرمان خداى ، و از مردمان ترسيد كه او را ملامت كنند حق ، تعالى ، اين آيت فرستاد و گفت چيزى در دل پنهان مىدارى كه خداى آشكار خواهد كرده و از ملامت مردمان مىترسى در اظهار آن و اولىتر آن كه از خداى بترسى در اضمار آن پس حق تعالى اين آيت فرستاد و رسول را فرمود چيزى از اين معنى در دل پوشيده مدار و آن چه مؤكَّد اين حديث است آنست كه روز فتح مكَّه . . »