آيا مىتوان تصور كرد كه پيغمبر ( ص ) تا آن موقع دختر عمهء خود را كه با هم در يك شهر زندگى مىكرده و حجاب و مانعى هم در كار نبوده نديده باشد كه يك مرتبه و بطور اتفاق او را ببيند و دل باخته و شيفته و شيداى او شود ؟ ! ! 2 - چنان كه در اصل قضيه نقل شد زينب به زيد راضى نبوده و نخست به خيال ازدواج با خود پيغمبر ( ص ) جواب گفته پس چه مانعى مىداشته كه از همان هنگام اول پيغمبر ( ص ) او را به زنى مىگرفت ؟ 3 - اگر پيغمبر ( ص ) عاشق ( چنان كه بد دهنان مغرض تعبير كردهاند ) زينب شده و به گفتهء اين دروغپردازان ، زيد هم اطلاع يافته و به اين جهت او را طلاق داده باشد آيا بحسب عرف و عادت ، آن هم با لحاظ عصبيت و حميت عرب ، هيچ خردمندى شوهر سابق را براى خواستگارى واسطه قرار مىدهد يا هيچ شوهر با غيرتى واسطهء چنين كارى مىشود ؟ در صورتى كه واسطهء ازدواج پيغمبر ( ص ) خود زيد بوده است [1] ؟ ! 4 - اگر چنين قضيهاى در آن هنگام واقع مىشد مشركان و منافقان كه اندك موضوع و بهانهاى را از خدا مىخواستند تا بر خلاف پيغمبر ( ص ) شهرت دهند و او را بدان وسيله رسوا سازند ساكت و آرام مىنشستند و اين قضيه را براى اين عصر مىگذاشتند كه مبلغان نادان مسيحى آن را از ميان كتب استخراج كنند و هياهو بر پا نمايند ؟ ! ! بهر جهت از تمام منقولاتى كه در اين زمينه در كتب قدماء ، وارد شده چنان استفاده مىشود كه اين ازدواج فقط به اعتبار اين بوده كه استبعاد گرفتن زن پسر خوانده در انظار تخفيف يابد و حكم جاهليت از ميان برود .
[1] - و اخرج مسلم ، و احمد و النّسائى ، قال : لما انقضت عدة زينب قال رسول اللَّه صلَّى اللَّه عليه و سلَّم لزيد اذهب فاذكرها علىّ فانطلق فاخبرها » عين عبارت كتاب « لباب النّقول فى اسباب النّزول » تأليف جلال الدين سيوطى .