به مناسبت خبر « لا وصيّة لوارث » به والدين كافر تخصيص داده است . و هم ابو مسلم محمد بن بحر [1] گفته است : اين آيه مجمل است و تفصيل آن به آيهء مواريث مىباشد نه اين كه آيه منسوخ باشد پس با اين اختلاف چه ارزشى براى ادعاء اجماع بر منسوخ بودن آيه باقى مىماند . « برخى ديگر كه آن را بحديث نبوى « ألا لا وصيّة لوارث » منسوخ پنداشته تصورى دور تر و نارساتر كرده چه خبر واحد به اجماع همه ناسخ قرآن نتواند باشد و به عقيدهء ما تخصيص عموم قرآن نيز به آن روا نمىباشد و اگر براى صحت اين خبر ، اجماع امت ادعا شود اوّلا ادعائى است بى برهان و ثانيا وجه جمع موجود مىباشد چه ممكن است از خبر ، عدم جواز وصيت براى وارث در مقدار زائد بر ثلث منظور باشد چه اگر ما باشيم و ظاهر آيه ، وصيت بجميع ما يملك را براى
[1] - ابو مسلم از اهل اصفهان و از نويسندگان و مترسّلان بليغ بوده است بنقل ياقوت ، در معجم الادباء : « ابو مسلم محمد بن بحر اصفهانى نويسندهء معتزلى ، عالم بتفسير و علوم ديگر از طرف مقتدر ، خليفهء عباسى ، عامل اصفهان و فارس بوده و در دربار مقتدر كتابت مىكرده و به گفتهء محمد بن اسحاق : از جملهء كتب او است كتاب « جامع التّاويل لمحكم التّنزيل » طبق مذهب معتزله در چهارده مجلد و حمزه در تاريخ خود كتاب تفسير او را به نام « شرح التّاويل » ياد كرده است . » ابو مسلم شعر به دو زبان ( عربى و فارسى ) مىگفته است . بنقل از تاريخ حمزه در سال سيصد و بيست و دو هجرى قمرى ( 322 ) وفات يافته است . على بن حمزة بن عمارهء اصفهانى او را به اشعارى مرثيه گفته كه از آن جمله است : < شعر > و قالوا الا ترثى ابن بحر محمّدا فقلت لهم ردّوا فؤادى و اسمعوا فلن يستطيع القول من طار قلبه جريحا قريحا بالمصائب يقرع و غرب ذكاء واقد مثل جمرة و طبع به العضب المهنّد يطبع و من كان من بيت الكتابة فى الذّرى و ذا منطق فى الحفل لا يتتعتع < / شعر >