چنان كه بارها بطور اشاره و تصريح گفته شد در آغاز بعثت چندان مزاحمتى به ميان نمىآمد [1] چه از طرفى پيغمبر ( ص ) بطريق مدارات و مماشات با آنان رفتار مىكرد و از طرفى ديگر هنوز دين را پيروانى پيدا نشده ، يا زياد و مهمّ نبودند ، و نشر و نفوذ آن مورد ترديد مىبود از اين رو بيمى از آن نمىداشتند و به خيال خام خود چنان مىپنداشتند كه به تهديد و تطميع نه تنها پيروان انگشت شمار آن را از پيروى باز خواهند داشت بلكه طمع مىداشتند كه شخص پيغمبر ( ص ) را نيز از تعقيب و ادامهء دعوت خويش منصرف خواهند ساخت ! ! كم كم هر چه نشر و بسط دين زيادتر و نفوذ و تأثيرش در قلوب بيشتر و شمارهء پيروان آن افزونتر مىگرديد آتش حسد و غضب ايشان افروخته تر و باد سبك سرى
[1] - و بيشتر به بد گويى از پيغمبر و ياران و نكوهش آيات نازله و ، خلاصه ، به آزار زبانى اكتفاء مىكردند . چنان كه در آيهء 67 از سورهء « الانعام » ( كه بروايتى از ابن عباس و جمعى ديگر همه آن سوره در مكه نزول يافته ، و بروايت انس بن مالك از پيغمبر ( ص ) كه « ما نزّل علىّ سورة من القرآن جملة غير سورة الانعام » همهء آن به يك بار نازل گرديده است ) به اين مطلب اشارت رفته و دستور پيغمبر ( ص ) و ياران در اين گونه موارد معين گشته است قوله تعالى : * ( وَإِذا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي آياتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِه وَإِمَّا يُنْسِيَنَّكَ الشَّيْطانُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ چون بينى ايشان را كه در آيات ما خوض مىكنند و بر آنها طعن مىزنند و به دو ناسزا مىگويند از ايشان كناره گير تا در حديثى ديگر آيند و اگر به فراموشى با آنان نشستى بعد از اين كه متذكر و متوجه شدى با گروه ستم كاران منشين و از ايشان دورى گزين . پس چنان كه در بدايت امر بمفاد اين آيه مشركان به زخم زبان قناعت داشتهاند همچنين بر پيغمبر ( ص ) و ياران جنك و جدل و معارضه لازم نبوده همين اندازه كفايت مىكرده كه مشركان را به كناره گيرى و اعراض خود متنبه سازند . حتى گفته شده كه اين كناره گيرى و اعراض نيز در ابتداء اسلام ، بر همه لازم نبوده بلكه به خود پيغمبر ( ص ) اختصاص داشته و پس از اين كه اسلام را اندك قوتى پيدا شده و ياران مىتوانستهاند اسلام خود را اظهار دارند ايشان نيز به اين حكم فقهى مكلف گشتهاند و بعد از آن اين حكم ، منسوخ يا مخصوص گرديده است .