« گروهى گفتهاند : اين در بدايت شرع بوده چون حق تعالى مكلفان را تكليف روزه كرد ايشان را عادت نبود دشخوار آمد بر ايشان حق تعالى در اين تكليف ، تخيير كرد ايشان را ، بين الصّيام و الاطعام ، گفت : هر كس كه خواهد روزه دارد و هر كه نتواند اطعام كند به طعام . آنگه تخيير ، منسوخ كرد به تضييق بقوله تعالى * ( فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْه ) * و اين قول معاذ جبل است و انس مالك و سلمهء اكوع و عبد الله عمر و علقمه و عكرمه و شعبى و زهرى و نخعى و ضحاك . « و بعضى ديگر گفتند : آيه خاص است بالشيخ الكبير و العجوزة الكبيرة كه آنان باشند كه بتوانند روزه داشتن و لكن دشخوار بود بر ايشان حق تعالى ايشان را رخصت داد كه روزه بگشايند و به طعام فديه كنند هر روزى را به طعام مسكينى آنگه اين نيز منسوخ كرد بقوله : فمن شهد منكم الشّهر فليصمه . و اين قول قتاده و ربيع است و روايت سعيد جبير از عبد الله عباس . « و حسن بصرى گفت : مراد به آيه بيمار است كه او را تخيير كردند اگر تواند كه روزه دارد و اگر نه فدا كند آنگه منسوخ كرد اين حكم را بقوله : * ( فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْه ) * . « بر اين اقوال آيه منسوخ باشد . « امّا قول بعضى ديگر ، و آن سدّى است و سعيد ابن مسيّب و يك روايت از عبد الله عباس و روايت از صادق ( ع ) است كه آيه منسوخ نيست و حكم بر جاى خود است و آيه مخصوص است بالعاجز عن الصّيام و آن چند كسند : مردى پير است و زنى پير و زن آبستن و زن شير دهنده و كسى كه او را علت عطاش باشد . « آنگه اينان بر دو ضربند : « يكى آن كه فدا و قضا باز دارد زن آبستن است و زن شير دهنده و آن را كه او را عطاشى بود ، كه از او زائل شود ، ايشان هر سه در اوقات عذر روزه بگشايند و فدا كنند روزه را به طعام و چون منع زائل شود قضاء روزه باز دارند .