در اين موضع مناسب است در بارهء موضوع صلاة مطالب زير دانسته شود : 1 لفظ صلاة كلمهء صلاة ، به احتمالى ، از اصل عبرى مأخوذ است چه گفته شده كه اين لفظ در آن زبان بمعنى معبد و جاى نماز به كار مىرود و در آيهء 41 از سورهء « الحج » نيز در همين معنى استعمال شده است قوله تعالى * ( وَلَوْ لا دَفْعُ الله النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَواتٌ وَمَساجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ الله كَثِيراً ) * . مجلسى در باب « نوادر غزوات و جوامع آنها » در تفسير اين آيه چنين نقل كرده است * ( وَلَوْ لا دَفْعُ الله النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ ) * ، بتسليط المؤمنين منهم على الكافرين ، لهدمت ، لخربت باستيلاء المشركين على اهل الملل صوامع ، صوامع الرهبانيّة و بيع ، بيع النّصارى و صلوات ، كنائس اليهود و سمّيت بها لأنها يصلَّى فيها و قيل : أصله « صلوتا » بالعبرائية فعرب . . » و به گفتهء بيشتر ارباب تفاسير و لغت ، از اصل عربى گفته شده و در تعيين آن « اصل » چهار قول به نظر رسيده است به اين قرار : قول اول - از صلاة بمعنى دعاء از قرآن مجيد آيهء 104 از سورهء « التوبه » : * ( وَصَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ ) * در اين معنى به كار رفته و از اشعار عربى شعر زير كه از اعشى و در وصف خمر مىباشد بعنوان مثال ياد گرديده است : < شعر > و صهباء طاف يهوديّها و ابرزها و عليه ختم و قابلها الرّيح فى دنّها و صلَّى على دنّها و ارتسم [1] < / شعر > و هم به اين شعر از اعشى استشهاد شده است : < شعر > عليك مثل الَّذى صلَّيت فاغتمضى نوما فانّ لجنب المرء مضطجعا < / شعر >
[1] - صهبايى كه يهودى آن آن را به گردش در آورده و آن را كه بر آن مهر زده آشكار ساخته و باد هنگامى كه در خم بوده بر آن وزيده و در باره اش دعا كرده كه فاسد و ترش نشود .