إسم الكتاب : ادوار فقه ( فارسي ) ( عدد الصفحات : 589)
باز هم قبيلهء صاحب خون به كشتن تنهاى قاتل قانع نمىشده است [1] . اسلام براى جلوگيرى از اين اسراف و افراط در نخستين آيه كه در اينجا آورده شد و شايد نخستين آيهاى باشد كه در اين موضوع در مكه صدور يافته ، قتل را بر دو گونه قرار داده : قتل به حق و قتل به ناحق آنگاه مقتول را به مظلوم و غير مظلوم منقسم ساخته و براى مقتول مظلوم به غير حق ، ولىّ معين كرده و او را از اسراف در قتل به وسيلهء نهى صريح باز داشته است . در بارهء شأن نزول آيهء دوم دو قول نقل شده كه تا اندازهاى به آن چه گفتيم اشعار دارد : ابو الفتوح رازى آن دو قول را چنين آورده است .
[1] - در اين زمينه قضايا زياد است از باب نمونه قضيهء عمرو بن هند كه ، به قولى ، چون بنى تميمرا سوزانده به نام « محرّق » هم خوانده شده در اينجا ياد مىگردد : « عمرو بن هند را برادرى بود كه در قبيلهء بنى تميم شير خورده و در آنجا بوده روزى هنگام شكار به شترى چند كه متعلق به مردى از بنى تميم بوده برخورد مىكند در ميان آنها ناقهاى زيبا نظرش را جلب مىكند پس تيرى به حيوان مىزند و او را عقر ( پى ) مىكند صاحب شتر چون بر واقعه آگاه مىشود برادر عمرو را مىكشد . عمرو نذر مىكند كه صد نفر از بنى تميم به جاى برادر خود بكشد پس برايشان مىتازد و همهء كسانى را كه بر ايشان دست مىيابد اسير مىگيرد آنگاه بر پشتهاى برمىآيد و سوگند ياد مىكند كه آن قدر از ايشان بكشد كه خون به زمين پشته برسد ! ! و ايشان را بسوزاند پس به او مىگويند با اين طرز كشتار كه دستور دادهاى بنى - تميمرا از زمين نابود مىسازى اين شفاعت به اين اندازه در او اثر مىكند كه با سوگند مىگويد تا صد نفر از بزرگان ايشان را نياوريد كه به جاى برادرم بكشم دست از كشتار بر نمىدارم . با تفحص زياد 99 تن بدست آوردند دستور داد در زمين گودى كردند و همهء فراوان در آن ريختند و آنها را آتش زدند و آن بىچارگان را يكى بعد از ديگرى در ميان آتش افكندند ! ! در اين ميان سوارى از آن نواحى مىگذشت از دور دود را ديد و بوى گوشت به مشامش رسيد به گمان اين كه طعامى براى مردم مىپزند آن راه را پيش گرفت و چون به آن جا رسيد و ديد آن چه ديد بسيار متأثر گرديد . عمرو گفت ببينيد اين مرد كيست ؟ او را گرفتند و به نزد عمرو بردند از او پرسيد از چه قبيلهاى هستى معلوم شد او نيز از بنى تميم مىباشد چون عمرو براى صد نفر نذر كرده بود و يكى كسر داشت دستور داد او را نيز در آتش افكندند تا نذرش كامل گردد و صد نفر تمام به جاى يك تن ، پس از آن همه كشتار ، كشته و سوزانده شوند ! ! اين نمونه ايست از اسراف و افراط كه ، در عرب جاهلى ، قوى نسبت به ضعيف روا مىداشته است .