نام کتاب : رسائل ومسائل ( فارسي ) نویسنده : ملا أحمد النراقي جلد : 1 صفحه : 330
وليكن به جهت مصالحه هر حقّى كه در يك دانگ ونيم مشاع داشت كه از آن جمله نيم دانگ است آن نيم دانگ منتقل به عمرو شد به عوض نيم دانگ مال عمرو چه معاوضه جزء مشاع از چيزى با جزء ديگر از همان چيز مشاعاً به قدر مساوى جايز است بالاجماع مثل اين كه زيد دو دانگ از خانه را مشاعاً مالك باشد وعمرو چهار دانگ مشاع آن را پس زيد بفروشد يا مصالحه كند دو دانگ مشاع خود را به دو دانگ مشاع عمرو به جهت اجماع مذكور به جهت عمومات بيع وصلح . وتوهّم نشود كه در صورتى كه هر دو عوض در قدر مساوى باشند وبالاشاعه باشند فايده بر اين معامله مترتّب نمىشود زيرا كه فوايد بسيار ممكن است مثل اين كه زيد وعمرو هر يك دو دانگ مشاع خانه را داشته باشند زيد خواهد دو دانگ مشاع خود را به بكر بفروشد بكر گويد من مطمئن به ملكيّت تو نيستم پس عمرو كه مطمئن باشد ملك خود را با او معامله كند وزيد حصّه اى كه از عمرو منتقل به او شده به بكر بفروشد وغير از اين از مصالح وفوايد . پس در ما نحن فيه زيد مدّعى يك دانگ ونيم ، نيم دانگ عمرو را مالك شد وملكيّت زيد از نيم دانگ خود به جهت مصالحه سلب شد واعتراف به اين كه حال هم نيم دانگ دارد قبول مىشود به جهت اين كه به واسطه مصالحه نيم دانگ عمرو به او منتقل شد بلى اگر اعتراف مىكرد كه سواى نيم دانگ مصالحه نيم دانگ ديگر دارد در اين وقت مستحق يك دانگ بود امّا عبارتى كه گفته اصلًا دلالت بر تعدّد نمىكند . وتوهّم اين كه اقرار عمرو دلالت بر تعدّد نيم دانگ مىكند توهّم فاسدى است چه اقسام دلالات منضبط است ودر اينجا هيچ يك از آنها متحقّق نيست . وافسد از اين توهّم آن است كه نيم دانگ مال المصالحه عين همان نيم دانگى است كه زيد ادّعا مىكرده وعمرو به آن اعتراف نموده چه اصلا راهى به علم به اين مطلب نيست ودر وقت مصالحه هم عمرو معترف نبوده تا تصريح كرده
330
نام کتاب : رسائل ومسائل ( فارسي ) نویسنده : ملا أحمد النراقي جلد : 1 صفحه : 330