نام کتاب : حدود وقصاص وديات ( فارسي ) نویسنده : العلامة المجلسي جلد : 1 صفحه : 133
گفتهاند به قسامه اثبات مىكنند . و در روايتى [1] وارد شده است كه در زمان حضرت امير المؤمنين صلوات الله عليه مردى چيزى بر سر مردى زد و او دعوى مىكرد كه چشمش چيزى نمىبيند و دماغش بوى چيزى را نمىشنود و لال شده است و حرف نمىتواند گفت ، حضرت فرمود : اگر راست مىگويد سه ديه آدمى به او مىبايد داد . گفتند : يا امير المؤمنين چه دانيم كه او راست مىگويد ؟ فرمود : كه براى امتحان شامه اش لتهء سوخته را نزديك بينى او بدارند كه دودش به دماغش برود ، اگر سرش را دور برد و آب از دماغش جارى شود دروغ مىگويد ، و الَّا راست مىگويد . و براى امتحان باصره اش برابر قرص آفتاب او را بدارند اگر ديده اش را برهم مىزند دروغ مىگويد ، و اگر ديده اش باز مىماند راست مىگويد . و براى امتحان زبانش سوزنى بر زبانش مىزنند ، اگر خون سرخ بيرون مىآيد دروغ مىگويد ، و اگر خون سياه بيرون مىآيد راست مىگويد ، و بعضى به اين روايت عمل كردهاند . و اگر جنايتى بر زبان كسى وارد شود و لال شود و ديه بگيرد بعد از ديه گرفتن زبانش گشوده شود ، بعضى گفتهاند : ديه را پس مىگيرد ، و بعضى گفتهاند : اين سخن گفتن عطيّهاى است از جانب خدا ، پس نمىگيرد ديه را . نهم : ديه دندانها است ، و در مجموع دندانها يك ديه تمام است ، و مشهور آن است كه ديه را بر بيست و هشت دندان قسمت مىكنند ، و آن چه زياده بر بيست و هشت باشد حكم دندان زايد دارد كه ديه اش ثلث ديه اصلى است . و بيست و هشت دندان چهار را « ثنيّه » مىگويند ، دو از بالا و دو از پائين ، و چهار ديگر بعد از آنها را « رباعيّه » مىگويند ، دو از بالا و دو از پائين ، و بعد از آن چهار ديگر را « ناب » مىگويند ، يعنى نيش ، و آن دندانهاى بلند است ، و چهار دندان بعد از آنها را « ضاحك » مىگويند ، كه غالبا در وقت خنده ظاهر مىشود .