نام کتاب : جامع الشتات ( فارسي ) نویسنده : الميرزا القمي جلد : 1 صفحه : 331
به هيچ نحو معلوم نشده باشد ، مثل آنكه كسى مىخواهد برود به جايى كه تا به حال حالت سابقه آن راه بر كسى ظاهر نشده باشد ، زيرا كه در آنجا مستند نمىتواند شد به اصل عدم و استصحاب آن . و جواب آن همان است كه گفتيم كه حجيت استصحاب تمام مىشود در صورتى كه ظن به بقا حاصل باشد و مجرد حصول سبب در آن سابق كافى نيست ، پس بايد علم به حصول سبب يا ظن به بقاى آن ، هر دو به حال خود باشد و اين داخل قاعده يقين نيست كه تا يقيين به رفع سبب نشود بايد به مقتضاى سابق معمول داشت . پس هر گاه آن ظن مرتفع شد به مجرد حصول سبب در آن سابق اكتفا نمىكنيم ، چون شارع شرط كرده است در وجوب ، تخليه سرب را كه اقل آن حصول ظن خلو است . و ديگر اينكه گفتيم كه واقعه شخصيه كه عبارت از سلوك يك سال است موضوع استصحاب نمىتواند شد ، زيرا كه آن منعدم شد و استصحاب حالت آن شخص مانع ، وقتى مىتواند موضوع استصحاب شود كه عمل او غالب الوقوع شود و طريقه مستمره به دست آيد ، تا آن را بتوانيم مستصحب داريم و آن به عمل يك سال متحقق نمىشود ، بلى طريقه سابقه اين جماعت غلبه وقوعى است كه موضوع استصحاب مىتوانست شد و آن مبتنى بود بر اينكه در آن اوقات ، طريقه ايشان تزوير ، و استمالت قلوب بود كه با وجودى كه عجم را مشرك مىدانستند مانع از دخول مسجد الحرام نمىشدند ، بلكه جمال واعوان همراه مىكردند كه ايشان را ببرد و بياورد و طريقه ايشان در اوقات سابقه ، وعظ و امر به معروف و نهى از منكر بود با مداهنه و مماشات ، والحال كه ملك ايشان مستقر شده و تسلط به هم رسانيدهاند تا بيعت نگيرند و اظهار موافقت نكنند نمىگذارند كه داخل شوند و اين معنى تا به حال ، غلبه به هم نرسانيده كه موضوع استصحاب تواند شد و خصوص اينكه آن ايام عبد العزيز ، شيوه او شيوه امامت و خلافت محضه بوده و آنچه ظاهر مىشود از حال سعود ، اين است كه غالب منظور او سلطنت و دنيا دارى است و گاه است به سبب مقتول شدن دو نفر از اولاد او يا جمعى از اقرباى او يا جمع كثيرى از اعوان ( و چنان كه معتمدى به حقير نوشته بود ، اعنى عالى جناب حاجى ميرزا آقاى طهرانى ) نايره غضبيه آن ، چنان مشتعل شود كه
331
نام کتاب : جامع الشتات ( فارسي ) نویسنده : الميرزا القمي جلد : 1 صفحه : 331