responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تحفه حكيم مؤمن يا تحفة المؤمنين ( فارسي ) نویسنده : محمد مؤمن بن محمد زمان تنكابني    جلد : 1  صفحه : 32


نمك و چهار او قيه آب و يك اوقيه سركه مسهل قوى سود او جهة رفع جنون مستحكم مرفوع العلاج بغايت مؤثر و پوست نح او در اين فعل قوىتر وجهة يرقان اسود نافع ومورث سحج ومصلحش كتيرا و عناب وقدر شربتش تا سه درهم و از پوست بيخ او تا دو درهم است الب به عربى اسم درخت خاردارى است شبيه به درخت اترح و برگش ريزه تر و شبيه به برگ زيتون و خارش بيشتر وفضارت و سبزى او زياده تر وسم گل حيوان و از دفلى قوىتر چون داخل هر غذائى كنند هر حيوانى كه بخورد در ساعت بميرد و اگر بو كند و نخورد در ساعت كرو كور شود و نسبت زبونترين اين نبات بلا وتهامه وجبل شهر است الوسن والوسون بيونانى بمعنى يذهب بالكلب است و او گياهيست شبيه به گياه پنبه و با خشونت و برگهاى اسفل او مستدير و ما بين برگها تخمش شبيه تبرس و آن در ميان دو پرده است رنگش ما بين سياهى و سرخى و گويند نوعى از عگرش وثيل است در دوم گرم و خشك وجالى اثار ومحلل او رام و با شوكران جهة ورم خصيبه عجيب النفع وبالخاصيه جهة گزيدن سگ ديوانه مجرب دانسته‌اند ومصدع ومصلحش مرزنجوش وقدر شربتش تا يك مثقال است النج بلام ساكنه ونون مفتوحه لغة يونى وبمعنى الاصل است و او بيخ نباتيست شبيه به زردك وساقس سطبر و به قدر شبرى و گلش سفيد مانند گل زردك و تخمش سفيد و طولانى و خال دار و طول كمتر از برنج و در سر شاخهاى او قبهء مثل جوز بهترين اوهندى در آخر دويم گرم و خشك و با اندك تلخى و مؤلف تذكره سرد وتر در سيم مىداند وبالخاصيه تخم او را جهة شرى از هر خلطى كه باشد مجرب مىداند و بايد روز اول نيم درهم او را با سه او قيه سكنجبين بنوشند و روز دويم نيم مثقال و روز سيم يك درهم و يك مثقال برگ وثمر و ساق هر يك كه باشد با شراب و عسل وجهة سقوط مشيمه مجرب دانسته‌اند وبنج او جهة تقطير بول رطوبى نافع الومالى يونانى وبمعنى عسل منجمد است و آن رطوبتى است شبيه بميعه سايله كه از ساق درختى حاصل شود و بهترين او براق صاف شيرين غليظ است در سيم گرم و در دويم تر و سه او قيهء اوبانه او قيه آب مسهل فضول خام ومرة الصفر او اخلاط رديه وجهة جرب وقروح و درد مفاصل نافع و روغنى كه از شاخهاى درخت از جوشانيدن او با روغنها بگيرند طلاى او جهة درد عصب وجرب متقرح واكتحال او جهة ظلمت بصر نافع وشارب الومالى را سبات و كسالت بهم مىرسد و بايد نخواهد و حركت كند ومصلحش سكنجبين وميبه است السقافن لسان الابل است اليأ بيونانى خطميست الج زعرور است اليون بيونانى اسد است الط سوسنبر است الا وبيونانى زيت است الوبى بيونانى سنا ؟ ؟ السنين بيونا ملخ است القطرون بيونانى كهربا است السا نانخواه است السنة العصافير لسان العصافير است الاطينى لبلابست الوج مؤلف جامع الادويه گويد كه او شبيه به پش است در شكل و در بالد عجم كازرك نامند و مؤلف اختيارات نوعى از مخلصه شمرده الابنوان بيونانى راسن است الماس ماس است البطوط كشت برگشت است الاكلنگ اسم تركى زراريح است الوه اسم فارسى عقاب است آلمه اسم تركى تفاح است الاملك بلغة ديلمى قاشرا است اليك اسم تركى مخ است البستى اسم هندى بزركتان است الاچى اسم هندى قاقله است الماقن بيونانى بسباسه است املج ثمر درخت هندى است ومعروفست ومستعمل مقشر بيدانه و چون در شير بخيسانند شير آملج نامند و گويند شرط است كه تازهء آن را چند روز در شير بخيسانند و بعد از آن خشك كننده و آنچه در شير پرورده نشده باشد تلخ و بسيار عفص در دويم سرد ودرسيم خشك وبشير پرورده در اول سرد و در دويم خشك وقابض و مانع ريختن مواد به معده وامعا و حافظ اخلاط از تعفن و فساد و اخلاط سودا بروح و غلبهء سود او محرك باه و قاطع قى و تشنگى و آب دهن و خون بواسير ونزف الدم ومجفف رطوبه معده و مقوى دل و چشم و معده واحشا واعصاب و مسهل سود او بلغم رقيق بعصر و با آرد كنار و آب به قاطع اسهال مزمن و مسكن حرارت خون و آشاميدن سفوف او با قند بالسويه هر روز پنج درهم بااست گرم جهة ؟ ؟ و چرك بواسير ونواصير و ضعف معده وباصره و تاريكى چشم مجرب وقطور آب منقوع او كه كوبيده و خيسانيده باشند جهة از الهء بياض عين آزموده است خصوصا هرگاه بعد از دو سه ساعت آمله را افشرده تا سه بار آمله را تازه كنند و شربت معمول از آمله وافسنتين در تقويه معده بيعديل و روغن او كه برگ مورد يا پوست بيخ صنوبر بالسويه پخته و آب طبيخ آن را با مثل او روغن كنجد و زيتون جوشانيده باشند جهة تقويه مو وسيا كردن و رويائيدن و رفع اعيا وتقويه اعصاب و خروج مقعد وسرعة نهوض اطفال مجرب دانسته‌اند و چون حنا را با آب آمله خضاب كنند موى ورا سياه كند وقدر شربتش از سه درهم تا پنج درهم و در مطبوخ تا ده درهم ومضر سپرز ومبر ودين ومصلحش عسل وسنبل مولد قولنج ومصلحش روغن بادام شيرين وبدلش در اكثر افعال بوزنش هليلهء كابلى است وآملهء پرورده ملين طبع ومقوى اعضاى باطنى وهاظمه وقاطع نزف الدم وجهة بواسير ونواصير نافع و مداومت او حافظ سياهى مو است امغيلان درخت خاردارى است نسبت او باديه عوام طلح نامند و اهل باديه سمر و به فارسى مغيلان گويند وصمغ آن را صمغ عربى وثمر او را قرظ ومنط و عصارهء ثمر او را اقاقيا گويند قسمى به قدر درخت سيب و از آن كوچكتر و ساقش سطبر و در اول سفيد و چون كهن كرد و مثل آبنوس سياه كرد و قسمى پرخارتر و ساقش سياه رنگ و بسيار بلند مىشود و برگ هر دو قسم ريزه تر از برگ سيب و گلش سفيد وثمرش مثل غلاف باقلا و لوبيا ودانهاى او پهن و به قدر ترمس و سرخ با آن پوست حيوانات را دباغى مىكنند جميع اجزاى او در دويم سرد و خشك وحابس فضلات ورادع ونطول طبيخ خار و برگ او جهة تقويه

32

نام کتاب : تحفه حكيم مؤمن يا تحفة المؤمنين ( فارسي ) نویسنده : محمد مؤمن بن محمد زمان تنكابني    جلد : 1  صفحه : 32
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست