responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تحفه حكيم مؤمن يا تحفة المؤمنين ( فارسي ) نویسنده : محمد مؤمن بن محمد زمان تنكابني    جلد : 1  صفحه : 33


اعضاى مسترخيه و آشاميدن او قاطع اسهال ومفتح سدد و ضماد برگ تازهء او جهة التحام جراحات و دفع او رام و جلوس در طبيخ او جهة بروز مقعد و رطوبات رحم وثمرش و برگش تجدد وباغت قائم مقام مازد و عصارهء برگ او وثمر تازهء او قاطع نزف الدم ونفث الدم و پوست شاخ و ساق او جهة قطع خون جراحات تازه بسيار نافع و عمدهء اجزاء روغن شنج صنعانست وبيخ او جالى وستون او جهة استحكام لثه و مسواك او مقوى دندان است و آنچه اكثر اطبأ در كتب ادويهء مفرده ذكر كرده‌اند اشتباه مىشود كه قرظ وامغيلان وطلح غير يكديگر باشند و بعد از تاتل رفع اشتباه مىگردد امدريان بيونانى اسم شجريست برگش شبيه به برگ كبر و رايحهء برگ باشدى وثمرش به قدر نخودى كوچك و با سفيدى غالب و سياهى كمتر و او را تسبيح مىكنند و گويند منبت آن اكثر مقابر بيت المقدس و آن نواحيست ودموع ايوب وشجره التسبيح نامند در اول سيم گرم و خشك ومفتح سده و لطيف ومحلل و مقوى جگر عليل واورام باطنى و مسكن بيخش كه مغص گويند و تخمش در غلافى و به قدر دانهء كنار و مايل به سردى و خشكى و آب تازه و آب مطبوخ برگ و شاخ او جهة دفع سموم هوام و سگ ديوانه خصوصا گزيدن عقرب و ضماد و شرب او جهة او رام وجرب يا بس وعسر بول وفواق و طلاى او جهة گلف وقطور عصارهء او جهة بياض چشم وذر ور برگش جهة جراحات تازه نافع وقدر شربت از عصارهء تازه او هفت مثقال و از مطبوخ او چهارده مثقال است امسوخ لغة بربريست بمعنى انا پلبى و آن نباتيست ما بين شجر و گياه و مثل نى بند دار ومجوف و نسبت او سنگلاخ كنار آبها و كبير و صغير مىباشد صغيرش به قدر يكثبر و زياده و ساقش خشب و به قدر سطبرى انگشت و از ساق او شاخه‌هاى بسيار مجتمع روئيده و بند دار و چون كششى بدهند بند‌ها از هم جدا شود و برگش مثل برگ زيتون وثمرش به قدر نخودى و سرخ و بعد از خشك شدن سياه گردد وبيخش خشبى وصلب و مركب القوى و در اول سرد و در دويم خشك وقابض و مقوى اعضاى باطنى و مانع نزلات و با شراب قابض جهة اسهال وطبيخ او جهة فتق وقيله ومنع علل مثانه وكرده و مطبوخ او با انجير جهة سرفه و تنگى سرفه و تنگى نفس نافع و چون خشك او را بجوشانند تا آب به نصف رسد و صاف او را تا نيم رطل بنوشند جهة ضعيف جگر واحشأ و دل مفيد و هر گاه با آب انگور بجوشانند و هر روز تايكر طل بنوشند جهة فربه كردن بدن لاغر و نيكوئى رخسار و تنقيهء رحم وذر ورشن جهة قطع نزف الدم جراحات و رويانيدن گوشت مؤثر وقدر شربتش تا پانزده درهمست و مؤلف تذكره منبت امسوخ را منحصر در اندلس مىداند اماريطن بيونانى اسم نباتيست از نوع قيصوم قدش كمتر از زرعى و برگش باريك و پراكنده و قبهء او مستدير و سفيد و بعضى سرخ و به قدر فندقى و بر كرو قبه دائره زردى و پخش باريك و نيست او كوههاى بى جنگل و در تنكابن ليارو نامند در بلاد روم وفرنگ جهة بت از آن تاج ترتيب مىدهند گرم و لطيف وملطف ومقطع اخلاط غليظه ومدر بول و حيض و مانع ريختن مواد به معده ومنشف رطوبت آن و با ماء العسل محلل آنچه در معده و مثانه منجمد شده باشد و با شراب ممزوج به آب جهة قطع نزله مجرب دانسته‌اند ومستعمل از وقبهء او و گذاشتن در ميان جامه مانع گرم زدن او ومضر فم معده ومصلحش آب به وقدر شربتش نه قيراط است ام وجعف الكبد افنيقطس است و مؤلف جامع بغدادى غير آن دانسته است ام الكلب شجريست ربيع به قدر زرعى مايل به زردى و برگش شبيه به برگ لاغيه و با اندك خشونت و گلش زرد شبيه به گل لاغيه و بد بو ومنبت او مزارع و در بلاد مصر بسيار است عصارهء تازهء او را دو مثقال و برگ خشكشدهء و او را دو درهم جهة گزيدن سگ و ديوانه و اقسام مار و عقرب مجرب دانسته‌اند و بايد با روغن زيتون بنوشند امعاء جمع معا و آن رودهء حيوانست از جملهء اعضاى عصبانى و قليل الغذاء دير هضم و در سيم سرد و خشك ومولد قولنج ومصلحش حوارش عود و شراب و مطبوخ او با گوشت و سركه و زعفران و ادويهء حاره جهة معده كه صفراى رقيق مائى متولد شود نافع است امير با ريس به فارسى زرشك نامند معروفست و از مطلق او مراد دانه بيرون كردهء اوست در دويم سردو خشك وباقوه قابضه و مقوى معده و جكر و دل و نافع ريختين مواد به اعضأ و قاطع صفرا و تشنگى و مسكن حرارت معدهء و جگر و غليان خون و با ادويهء حارهء خوشبو مثل سنبل و امثال آن مفتح شده جگر و مقوى جگر سرد و ساير احشا وجهة اسهالى كه از سردى و ضعف جگر واحشا باشد وبجهة استسقأ و با ادويه حاره جهة مبرودين و با افسنتين جهة تقوية هاضمه و آب او مانع قى وغثيان و با زعفران جهة صلايت جگر نافع و دانهء او به تنهائى و با ادويهء مناسبه جهة قرحهء امعأ واسهال كه از ضعف احشا باشد وصماد زرشگ رادع او رام حاره و شربت آن كه آب زرشك و آب سيب مساوى بوده آب ليمو نصف يكى باشد و با شكر بقوام آورند جهة رفع سموم فتاله و گزيدن افعى و خفقان وغثيان و ضعف اشتها مؤلف تذكره مجرب دانسته و گويد چون آب ترنج و مرواريد اضافه نموده در اكثر امراض قائم مقام ترياق فاروق است و زرشگ مولد ريح ومصلحش ونفل وقابض طبع ومصلحش شكر و شيرينيها وقدر شربت از آب او تا بيست مثقال و از جرم او تا پانزده مثقال و از دانه او تا سه مثقال وبدلش مثل او گل سرخ و دو ثلث او صندل سفيد است و عصارهء زرشگ در افعال قوىتر والطف است وبدلش دو وزن او زرشگ دانه بيرون گرده است و پوست پنج زرشگ ارغيس است و مذكور شد و مؤلف مالا يسع زو قال را غير فرانيا دانسته و در خواص مثل زرشگ بيان فرموده وظن حقير آنست كه قراقاط قريب الطبع با زرشگ باشد زو قال قرانيا است و مذكور خواهد شد امونياقن بيونانى اسق است اميوس بيونانى نانخواه است امامون بيونانى حماما است امعاء الارض خراطين است امروسيا

33

نام کتاب : تحفه حكيم مؤمن يا تحفة المؤمنين ( فارسي ) نویسنده : محمد مؤمن بن محمد زمان تنكابني    جلد : 1  صفحه : 33
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست