responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تحفه حكيم مؤمن يا تحفة المؤمنين ( فارسي ) نویسنده : محمد مؤمن بن محمد زمان تنكابني    جلد : 1  صفحه : 275


وموى سر را شرطست كه شسته وشانه كرده آنگاه ريزه كنند احراق عود بايد عود را سوهان كرده در ظرف سفال چندان در اتش گذاشته كه زقال كردد احراق سلحفاة سنگ پشت را شكافته احشاى او را بيرون كرده در كوزهء مطين جايداده چندان در تون يا تنور بگذارند كه سفيد گردد احراق خطاف بچهاى برستوك را بعد از ذبح از موى واحشا پاك كرده دركوزه مطين بآتش تنور يا تون بگدازند كه بسوزد احراق عقرب عقرب نر را كه علامة آن لاغرى وضعيفى است در شيشه مطين يا در ظرف مس كرده در آتش معتدل تون يا در تنور يكشب بگذارند احراق ارنب جهة سنگ مثانه به دستور احراق خطافست احراق حبه كه جهة خنازير معمولست مار خانگى سياه را زنده در كوزه مطين كرده در تون يا تنور چندان بگذارند كه سوخته اصلا رطوبتى به آن نماند دقابل سائيدن كردد احراق سرطان سرطان مادهء نرير را سر واطراف جدا كرده احشار را اخراج نموده شكم او را با آب خاكستر چوب تاك ونمك بشويند وبا آب صاف مغسول نموده در كوزه مطين يكشب در تون معتدل بگذارند كه خاكستر نگردد وعلامة مادگى خرچنگ آنست كه چون سوزنى بر پشت او فرو برند رطوبتى سفيد ظاهر گردد وهر گاه سرطان را در ظرف مس بيقلع در وقتيكه آفتاب در برج اسد باشد بسوزانند جهة گزيدن سگ ديوانه بسيار مجربست واحراق سرطان بحرى به دستور نهريست احراق قطران جهة سنونات در قدح مطين بطين الحكمة كرده چندان در آتش بگذارند كه بنصف رسد پس بچوبى باريكى آغشته در هوا نگاه دارند تا خشكشود والا باز اعاده اتش كنند احراق زجاج يكچز وقلى را در چهار جز وآب حل كنند وشيشهء سفيد صاف را بر روى كفكير آهن گذاشته بر روى آتش گذارند تا سرخ شود ودر آب قلى فرو برند ومكرر همين عمل كنند تا شيشه ريزه شده از سوراخهاى كفكير داخل آب شود واگر بدون كفگير مكرر به آب قلى فرو برند تا ريزه شده داخل كرده وخوبست فصل دويم از دستور در تشويه وتحميص وتقليه اگر چه الفاظ مذكوره مترادفند اما چنين مفهوم مىگردد كه اكثر آنچيز كه بخمير يا گل گرفته بادر جوف چيزى گذاشته در آتش دفن كنند او را تشويه گويند وهر چه بروغن وامثال آن جهة سنونات وغيرها به بد انچيز را بعسل سرشته در لته بسته لتدرا بكل حكمت بگيرند ودر تنور معتدل يكشب بگذارند تشويه اسقيل پياز عنصل را بخمير گرفته در تنور بالاى آجرى بگذارند تا خمير برشته شود تشويهء سقمونيا محموده را در جوف به وسيب يا در پوست تخم مرغ كه آب به وامثال آن كرده باشند واگر متعذر باشند بتنهائى گذاشته بخمير گرفته بر روى آجرى در آتش نهند تا جوشيده مشوى گردد تشويه چيپال كه بلغة هندى حب الملوك است وطريق حكماى هند آنست كه بعد از مقشر كردن او بيرون آوردن پردهء درون قدرى گل سرخ وكثيرا بالسوبه ربع او اضافه نموده در لته برى بسته لته را بخمير بگيرند وبه دستور در آتش تشويه نمايند وبى كثيرا نبايد استعمال نمود تشويهء انزروت با شير الاغ يا دختر خمير نموده بر شاخهاى چوب كز تازه آلوده در تنور معتدل بياويزند تا خشك شود واگر بار ديگر سائيده با سفيدهء تخم مرغ سرشت با چوب كز تشويه نمايند باعتدال قريب تر مىگردد وتدبير تشمينرح جهة ادويهء عين وجراجات چشمگرا در كيسه كرده با سرگين الاغ واندكى كشنيز خشك ورازيانه ودر آب جوشانيده تا پخته شود پس بيرون آورده مقشر كنندذ واگر در جرف پياز به دستور سقمونيا مشوى نمايند باعث زيادتى نفوذ وتحليل او مىگردد تقليهء هليله جهة سنونات وغيره دانه او را بيرون كرده بكوبند وبا آب به بجوشانند تا آن را جذب كند پس با روغن زيتون چرب نموده برشته كنند واحتياط كنند كه نسوزد تقليه عفص وامثال آن بايد بروغن زيتون چندان بر شته كنند كه مانه وشق شود وبلوط وعبر را بقدرى كه رنگ او تغيير نمايد تحميص بزور وادويه جهة قبض عبارت از بو دادن انچيز است بايد كه ظرف سفال يا سنگرا در آتش خوب كرم كرده از سر آتش برداشته دواى مخصوصه را در انطرف كردد بر همزنند به حدى كه رايحهء آن ظاهر شود فصل سيم در غسل ادويهء كه تصويل عبارت از آنست وغسل جهة تبريد است يا تعديل يا تنطيف يا رفع حرارة مكتسبهء ماريه اشياء مختراقه غسل ادويهء حجريه مانند ياقوت وشاه دنج وشبيه احجار مانند را سخت واقليميا وشنجرف وامثال آن بايد آنچيز را بسيار نرم بسايند در هاون وامثال آن كرده آب بر او ريخته وبه آهستگى بر همزد تا هر چه مثل غبار باشد به آن مخلوط گشته به آهستگى در ظرف ديگر ريخته ودرد او را باز سائيده وبه دستور آب داخل كرد تا مجموع مثل غبار گردد به آب مخلوط شده در ظرف ديگر رود بعد از آن ظرف را پوشانيده تا غبارى داخل نشود وته نشين خشك كرده استعمال نمايند غسل لك رنگ لاك را از چوب خاشاك پاك كرده بسايند واذخر را جوشانيده از آب او اندك داخل لاك در حين سائيدن كرده از والا بيرون كنند وهر چه بماند به دستور به آب مذكور سائيده همان عمل كنند وهر چه از والا گذشته در آب ته نشين

275

نام کتاب : تحفه حكيم مؤمن يا تحفة المؤمنين ( فارسي ) نویسنده : محمد مؤمن بن محمد زمان تنكابني    جلد : 1  صفحه : 275
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست