responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الأخبار الطوال ( فارسي ) نویسنده : ابن قتيبة الدينوري    جلد : 1  صفحه : 415


نامه به منصور رسيد آنرا از همگان پوشيده داشت و به حاجب خود گفت به ابن هبيره بگو هر گاه به درگاه ما مىآيد فقط همراه يك غلام باشد و اين گروههاى انبوه را با خود نياورد .
فرداى آن روز ابن هبيره با گروه بسيارى به درگاه منصور آمد ، سلام حاجب باو گفت اى ابو خالد گويا تو براى مباهات و فخرفروشى به حضور ولىعهد مىآيى نه براى عرض سلام .
ابن هبيره گفت اگر شما اين كار را ناخوش داريد من فقط با يك غلام پيش شما خواهم آمد . گفت چه خوب است كه فقط با يك غلام بيايى و من اين سخن را براى تحقير تو نمىگويم ولى خراسانيان بر كثرت همراهان تو اعتراض مىكنند .
پس از آن ابن هبيره فقط همراه يك غلام مىآمد و بر منصور وارد مىشد سلام مىداد و برمىگشت .
اندكى پس از آن منصور به حسن بن قحطبه گفت ، ابو بكر عقيلى و حوثرة بن سهل و محمد بن بناته ، و عبد الله بن بشر و طارق بن قدامه و سويد بن حارث مزنى را احضار كن و گردنشان را بزن و انگشترهاى ( مهرهاى ) ايشان را پيش من بياور و آنان همگى سرداران ابن هبيره بودند ، و گفت گروهى از پاسبانان را هم بفرست ابن هبيره را زير نظر بگيرند تا فرمان امام ابو العباس را درباره او اجرا كنم .
گويد ، هيچيك از آن سرداران به هنگام قتل سخنى بر زبان نياوردند و بيتابى نكردند و تسليم حكم شدند .
روز دوم منصور ، خازم بن خزيمه و ابراهيم بن عقيل را احضار كرد و بان دو گفت همراه ده تن از پاسبانان به خانه ابن هبيره برويد و او را بكشيد .
آنان هنگام طلوع خورشيد به خانه ابن هبيره آمدند ، او در مسجد كاخ خود نشسته و به محراب تكيه داده و رويش بسوى حياط قصر بود .
همينكه آنان را ديد به حاجب خود گفت اى ابو عثمان به خدا سوگند در چهره ايشان نشانه شر و بدى مىبينم ، ابو عثمان بسوى آنان رفت و گفت چه مىخواهيد ؟

415

نام کتاب : الأخبار الطوال ( فارسي ) نویسنده : ابن قتيبة الدينوري    جلد : 1  صفحه : 415
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست