مردم از آن غافل و در خواب بودند » .
قحطبه به هنگام حركت به عراق يوسف بن عقيل طائى را به جانشينى خود در سرزمين جبال گماشت .
يزيد بن عمر ( ابن هبيره ) هم با حدود سى هزار تن بسوى قحطبه حركت كرد و بر كرانه باخترى فرات رسيد ، قحطبه هم بر كرانه خاورى رسيد سه روز توقف كرد و سپس به لشكريان خود بانگ زد كه با اسبان خود از فرات بگذريد و در حالى كه خود پيشاپيش آنان حركت مىكرد همگى باب زدند .
چون آنان از فرات عبور كردند ابن هبيره با ايشان به جنگ پرداخت و نتوانست در برابرشان پايدارى كند و گريخت و خود را به واسط رساند و در آن شهر متحصن شد .
قحطبة بن شبيب هم گم شد و هيچكس ندانست چه بر سر او آمد ، برخى از مردم چنين تصور مىكنند كه با اسب خود غرق شده است ، پسرش حسن بن قحطبه فرماندهى را بر عهده گرفت . [ 455 ] پس از اينكه ابن هبيره در واسط متحصن شد ، حسن بن قحطبه يكى از سرداران خود را با بيست هزار مرد بر او گماشت و خود به كوفه حركت كرد كه آنرا محمد بن خالد تصرف كرده بود و امام ابو العباس هم در آن شهر بود :
< فهرس الموضوعات > [ خلافت بنى عباس ] < / فهرس الموضوعات > [ خلافت بنى عباس ] < فهرس الموضوعات > بيعت با ابو العباس سفاح < / فهرس الموضوعات > بيعت با ابو العباس سفاح حسن بن قحطبه ، ابو العباس را از پناهگاهش بيرون و به مسجد بزرگ كوفه آورد و مردم جمع شدند ، ابو العباس به منبر رفت حمد و ثناى الهى و درود و ستايش بر پيامبر ( ص ) را گفت و سپس بىپروايى بنى اميه را در ارتكاب كارهاى حرام و ويران كردن ايشان كعبه و نصب كردن منجنيقها و كردارهاى ناپسندى را كه بدعت كرده بودند گوشزد كرد و از منبر فرود آمد .
مردم براى او فراوان دعا كردند و او به دار الاماره رفت و آنجا مستقر شد .
ابو العباس به حسن بن قحطبه دستور داد به واسط برگردد و يزيد بن عمر بن هبيره را محاصره كند ، حسن رفت و ماهها او را در حصار گرفت .

455 - براى اطلاع بيشتر از اقوال ديگر ، ر . ك ، ابن خلدون ، تاريخ ج 3 ص 127 چاپ بيروت 1971 ميلادى . ( م )

411