نام کتاب : الأخبار الطوال ( فارسي ) نویسنده : ابن قتيبة الدينوري جلد : 1 صفحه : 339
عمير بن حباب به ابراهيم نزديك شد و پشت سر او ايستاد و ناگاه او را در بغل گرفت ، ابراهيم بدون اينكه از جاى خود تكان بخورد سر برگرداند و پرسيد كيستى ؟ گفت عميرم ، ابراهيم باو گفت بنشين تا از كار خود فارغ شوم و پيش تو آيم ، عمير از او فاصله گرفت و همراه فرات در حالى كه لگام اسبهاى خود را در دست گرفته بودند گوشه يى نشستند . عمير به دوست خود گفت آيا هرگز مردى دليرتر و استوارتر از اين ديده اى ؟ با آنكه من او را از پشت سر ناگهانى در بغل گرفتم اندك تكانى نخورد و اعتنايى به من نكرد ، فرات گفت نه همچون او نديدهام . و چون ابراهيم از آماده ساختن و آرايش دادن سپاه خود فارغ شد پيش آن دو آمد و نشست و به عمير گفت اى ابو مغلس [ 366 ] چه چيز موجب شده است كه پيش من بيايى ؟ عمير گفت از هنگامى كه وارد اردوگاه تو شدهام اندوهم شدت يافته است و اين بان جهت است كه تا هنگامى كه پيش تو رسيدم هيچ سخن عربى نشنيدم و همراه تو همين گروه ايرانيان هستند و حال آنكه بزرگان و سران مردم شام كه حدود چهل هزار مردند به جنگ تو آمدهاند چگونه مىخواهى با اين كسان كه همراه تو هستند با آنان روياروى شوى ؟ ابراهيم گفت ، به خدا سوگند اگر ياورى جز مورچگان نمىيافتم با اينان همراه همان مورچگان جنگ مىكردم ، تا چه رسد باين گروه كه در جنگ با شامىها داراى بصيرتند ، همانا اين مردمى كه همراه من مىبينى فرزندان سواركاران و مرزبانان ايرانيانند و من سواران را با سواران و پيادگان را با پيادگان روياروى خواهم ساخت و پيروزى و نصرت از جانب خداوند است . عمير گفت مىدانى قبيله قيس قبيله من است و ما در پهلوى چپ لشكر شام قرار داريم ، فردا كه دو گروه روياروى مىشوند به ما كارى نداشته باش كه ما از جنگ مىگريزيم تا لشكر شام شكسته شود كه ما به مناسبت بدرفتارى خاندان مروان با قبيله خودمان دوست نداريم ايشان پيروز شوند و به پيروزى تو بيشتر ميل داريم ، ابراهيم پذيرفت و آن دو به اردوگاه خود برگشتند .
366 - هر چند مغلس از نامهاى عربى است ولى ظاهرا ابراهيم بن عمير تعريض زده است كه اى شبرو كه در روز شهامت حركت ندارى . م
339
نام کتاب : الأخبار الطوال ( فارسي ) نویسنده : ابن قتيبة الدينوري جلد : 1 صفحه : 339