نام کتاب : الأخبار الطوال ( فارسي ) نویسنده : ابن قتيبة الدينوري جلد : 1 صفحه : 187
زبير لگام آنرا در دست داشت . [ 211 ] اشتر خود را روى عبد الله انداخت و او را بزير گرفت و عبد الله فرياد برآورد كه من و مالك را با هم بكشيد و ياران ابن زبير اطراف او را گرفتند و چون اشتر بر جان خويش ترسيد از روى عبد الله بن زبير برخاست و چندان جنگ كرد كه پياده خود را به ياران خويش رساند زيرا اسبش رم كرده و گريخته بود و به ياران خود گفت فقط اين جمله ابن زبير كه گفت من و مالك را بكشيد مرا نجات داد كه مردم نمىدانستند مالك كيست و اگر گفته بود من و اشتر را بكشيد بدون شك مرا كشته بودند . عدى بن حاتم هم چندان جنگ كرد كه يك چشمش كور شد و عمرو بن حمق هم كه از پارسايان و عابدان كوفه بود سخت جنگ كرد و همه پارسايان با او همراه بودند او چندان جنگ كرد كه شمشيرش شكست و پيش برادر خود رياح برگشت و رياح باو گفت اى برادر امروز چه خوب جنگ كرديم اگر پيروزى از آن ما باشد . و چون على ( ع ) اجتماع مردم بصره را بر گرد شتر عايشه ديد كه چون مىگريزند باز برمىگردند و اطراف آن جمع مىشوند به عمار و سعيد بن قيس و قيس بن سعد بن عباده و اشتر و ابن بديل و محمد بن ابى بكر و نظاير ايشان از بزرگان اصحاب خود فرمود اينان تا هنگامى كه اين شتر برابرشان پابرجاست پايدارى مىكنند ولى اگر شتر از پاى در آيد هيچكس پايدارى نخواهد كرد . آنان با گروهى از نامداران به سوى شتر حمله بردند و بصريها را از اطراف آن دور كردند و مردى از قبيله مراد كوفه بنام اعين بن ضبيعة خود را به شتر رساند و پاشنه هاى آن را قطع كرد شتر بانگى سخت برآورد و ميان كشتگان افتاد و هودج عايشه نگونسار شد . على ( ع ) به محمد بن ابى بكر فرمود به خواهرت نزديك شو ، محمد دست خود را داخل هودج كرد كه به جامه عايشه رسيد و عايشه گفت انا لله ، تو كيستى ؟ مادرت به عزايت بنشيند و بر سوگ تو گريه كند ، گفت من برادرت محمدم . على ( ع ) بر ياران خود بانگ زد و فرمود هيچكس را تعقيب مكنيد و هيچ زخمى را مكشيد و هيچ مالى را غارت مكنيد و هر كس سلاح بر زمين گذارد و
211 - خوانندگان محترم توجه دارند كه عايشه خاله عبد الله بن زبير است . ( م )
187
نام کتاب : الأخبار الطوال ( فارسي ) نویسنده : ابن قتيبة الدينوري جلد : 1 صفحه : 187