نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2481
بسم الله الرّحمن الرّحیم الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
سورهی الرحمن را در ده جلسه «الرحمن علّم القران خلق الانسان علّمه البیان» در این جلسه هم ادامهی «علّمه البیان» را میخواهیم صحبت كنیم بعد هم برویم سراغ «الشمس و القمر بحسبان» راجع به «علّمه البیان» چند دقیقهی دیگری حرف داریم خدا بیان را یاد داد كسانی كه چند تا زبان بلد هستند باید بیشتر شكر كنیم هر كس بیانش بیشتر است مسئولیتش بیشتر است. == نقش زبان در حفظ دو پیامبر الهی==
گاهی یك بیان یك جامعه را نجات میدهد من این را بمناسبت امر به معروف و نهی از منكر میگویم دو نهی از منكر شد یكی از مرد یكی از زن یكبار یكی از برادران یوسف(علیه السلام) نهی از منكر كرد گفت «لا تقتلوا» یوسف(علیه السلام) را نكشید او را توی چاه قرار بدهید رأی برادراها را زد برادرها را منصرف كرد بعد یوسف(علیه السلام) جامعهی قحطی زده را از مرگ نجات داد یعنی یك برادر یك نفر را نجات داد آن یك نفر كه نجات پیدا كرد كه شد حضرت یوسف(علیه السلام) جامعه را نجات داد یك خانم هم یك همچین كاری كرد همسر فرعون وقتی دید فرعون بچهای را كه از دریا گرفته میخواهد او را بكشد گفت « لا تقتلوه عسى أن ینفعنا أو نتخذه ولدا» او را نكش این زن هم رأی شوهرش را زد فرعون را منصرف كرد موسی(علیه السلام) كشته نشد بعد موسی(علیه السلام) بنی اسرائیل را از فرعون. . . دو تا نهی از منكر یكی از مرد یكی از زن هر دو یك پیغمبر را نجات دادند این پیغمبر هر كدام یك امت را نجات دادند «علّمه البیان» اینرا میگویند بیان با بركت، علامه حلّی نیم ساعت بحث كرد بعد از نیم ساعت ثابت كرد كه شیعه حرف و حسابش چیه شاه و دربار كه آن زمان شیعه نبودند شیعه شدند اجازه دادند شیعه در ایران تبلیغ بشود یك كشور در ایران شیعه شد بخاطر نیم ساعت مباحثهی علامه حلّی «علّمه البیان». اما حالا بیان ما چیه؟ میخواهیم بگوئیم گوشت نخود خوردیم در دو ثانیه، والله فكر كردیم چی بخوریم هی گفتیم این غذا آن غذا بالاخره سیب زمینی نخود كفشهایم را پا كردیم رفتیم آنطرف خیابان نیم كیلو نخود گرفتیم آمدیم نشستیم پاك كردیم خلاصه این گوشت نخود را 45 دقیقه میگوید این هم یك «علّمه البیان» است ضایع میشود. == رعایت اختصار در گفتار و نوشتار==
«ما یلفظ من قول» اگر بدانیم حرفهایی كه میزنیم ضبط میشود لبمان را كه تكان میدهیم حرفها را مختصر میزنیم اگر بدانیم چقدر ول نویسی و ول گویی اینقدر گیر دارد اینقدر كتابها را كت و كلفت نمینویسیم خدا میداند من گاهی وقتها یك جاهایی میروم حرفهایی را میشنوم میبینم 30 دقیقه حرف میزند و این 30 دقیقه را میتوانست 7 دقیقه. . . حرف نزن آقا لامپ را روشن كن ولله میخواهی این لامپ را روشن كن آن لامپ را روشن كن حالا اختیار با خودت است بابا لامپ را روشن كن، كم بگوئیم. خلاصه نویسی، خلاصه گویی، در ایران چند تا نهضت باید باشد یكی از نهضتهایی كه باید بشود نهضت تلخیص، خود علمای قدیم این كار را میكردند وقتی كتاب مطول مینوشته خودش قیام میكرده مطول را میكرده مختصر فیض كاشانی وقتی صافی را مینویسد بعد قیام میكند مینویسد اصفی مجمع البیان وقتی 10 جلد تفسیر مینویسد خودش قیام میكند 10 جلد را یك جلدش میكند محمد جواد مغنیه وقتی 7 جلد تفسیر كاشف مینویسد خودش 7 جلد را یك جلدش میكند تفسیر نمونه بعد از 27 جلد برمی دارد تلخیص میشود تابستان 5، 6، طلبه بیائیم كتابهای طولانی را مختصر كنیم و گرنه به جایی نمیرسیم «علّمه البیان». == كتمان حق، بزرگترین گناه در قرآن==
اگر از من بپرسند آقای قرائتی بدترین گناه چه گناهی است ممكن است من یك چیزی بگویم كه توی ذهن شما نباشد شما میگوئید بدترین گناه این است كه آبروی كسی را بریزی مال كسی را بدزدی حق الناس باشد تارك الصلوه باشد هر چه بگویی من یك چیز دیگری میگویم میگویم بدترین گناه گناهی است كه قرآن میگوید یك جایی باید حرف حقی را بگویی و نگویی قرآن راجع به كسانی كه میشناختند این پیغمبر است و حرف درست است ولی كتمان كردند «یكتمون» كسانی كه از بیان خداوند آنجایی كه باید استفاده میكردند استفاده نكردند و حق را كتمان كردند قرآن میفرماید «یلعنهم الله و یلعنهم اللاعنون» خداوند همیشه لعنت میكند فعل مضارع یلعن مال همیشه است «اللاعنون» هم یعنی جن و انس و فرشته و هر ذی شعوری كه توان لعنت دارد تمام ذی شعوران در طول تاریخ برای همیشه لعنت میكنند به كسی كه از بیانش در جای خودش استفاده نكند. راجع به زنا و لواط راجع به سرقت و قتل همچین تعبیری نداریم چون گاهی وقتها یك آره چه میكند گاهی وقتها یك نه چه میكند زهرا(علیها السلام) میآمدیم در خانهی اصحاب را میزد میگفت شما در غدیر خم نبودید كه گفت علی(علیه السلام) نگفتند بودیم حق با تو است میگفتند توی را ه بودیم صدا را نشنیدیم گاهی یك سكوت یك خونی را هدر میدهد داریم اگر كسی را دارند با ناحق اعدام میكند یا بایست نعره بكش جلویش را بگیر یا برو نایست و ساكت باش ناظر ساكت. . . حدیث داریم كسی كه باید یك جایی داد بزند ساكت باشد انگار دشمن ما است نگو آقای من بیطرف بودم گاهی بی طرفی جرم است. == آفات زبان بیش از اعضای دیگر است==
این بیان آفاتی دارد در جلسهی قبل گفتم تنها عضوی كه هیچوقت درد نمیگیرد زبان است اما هیچ عضوی هم باندازهی زبان گناه نمیكند دست چند تا گناه میكند ظلم و سرقت و. . . چشم یك رقم گناه میكند، ده رقم گناه میكند زبان حدود 30 تا گناه میكند فیض كاشانی در آفات لسان در محجه البیضاء بحثی دارد آفات زبان بعد گناهان زبان كتاب شده یكوقت من یادم هست چند سال پیش در تلویزیون یك بحثی داشتم بیش از 30 تا گناه از زبان سر میزند قاتل كسی نیست كه سر امام حسین(علیه السلام) را ببرد و لذا در روایات داریم خدا لعنت كند كسانی كه كشتند شما را(و الایدی) یعنی با دست خنجر كشید(بالسن) با زبانش تو را كشت گاهی ممكن است «علّمه البیان» در مسیر خودش قرار نگیرد. زبان مثل كلید است از یك طرف قفل میشود از یك طرف باز میشود زبان میتواند انسان را بهترین موجودات كرهی زمین قرار بدهد بدلیل این آیه «ومن أحسن قولا ممن دعا إلى الله» كسی كه مردم را بسوی خدا دعوت كند كی از این بهتر شما اگر یك اذان بگوئی حی علی الصلوه دعوت به خداست دعوت به نماز است یك اذان با اخلاص با حال، یك دعوت به خدا انسان را بهترین آدمها میكند و زبان انسان را بدترین آدمها میكند «ومن أظلم ممن افترى علی الله» كی ظالمتر از كسی كه. . . با زبان میشود «دعا الی الله» با زبان میشود «افتری علی الله» با هم بخوانیم «بسم الله الرحمن الرحیم الرحمن علّم القرآن خلق الانسان علّمه البیان» «علّمه البیان» چیه؟ زینب(علیها السلام) كبری گفت شام از كربلا بدتر بود گفت برای اینكه كربلا شمشیر بود شام نیش زبان بود «ولا تنابزوا بالالقاب» با زبان مرد؟ باید كتك بخورد اگر كسی نسبتی را داد به كسی شلاق دارد حدود باید جاری بشود حتی به بت پرست هم شما حق نداری فحش بدهی البته یك جاهایی داریم امیر المؤمنین(علیه السلام) در نهج البلاغه حدود 17، 18، بار مردم را به رگبار میبندد(قبحاً لكم) صورتتان قبیح باد(تباً لكم) مرگ بر شما(یا اشباح بلا ارواح) لاشههای بی روح(یا اشباح الرجال و لا رجال) مرد نماهای نامرد(ویل لكم) یك جاهایی هم توبیخهای تندی هم داریم «كمثل الحمار» «اولئك كالانعام» «مثله كمثل الكلب» «قلوبهم كالحجاره» توبیخ داریم توبیخهای تندی هم داریم اما اصل در زبان این است كه درست باشد خوب برویم سراغ آیهی بعد. == خورشید و ماه براساس حساب و میزان دقیق==
«الشمس و القمر بحسبان» این چه میگوید؟ سوره الرحمن كه همهاش دارد رحمتهای الهی را میگوید بعد همهاش میگوید«فبای الا ربكما تكذبان» بارها تكرار شده یك بحثی هم دارم برای تكرار، تكرار تقریباً 30 تا فایده دارد انشاالله خواهم گفت. خورشید و ماه حساب دارند نه تنها حساب دارند بلكه خودشان معیار حساب هستند چون «حسبان» مصدر حساب است یعنی وسیلهی سنجش است خورشید و ماه هم خودش حساب دارد هم وسیلهی سنجش دیگران است میگفت انار هم خودش غذاست هم اشتها را باز میكند برای غذای بعدی. چی چی خورشید حساب دارد وزنش؟ بله وزنش حساب دارد حجمش؟ بله حجمش هم حساب دارد حركتش حساب دارد مدارش حساب دارد مقدار حركتش حساب دارد هدفش حساب دارد مقداری كه از نورش منشعب میشود، مقدار نور فشانیاش، نور افشانیاش حساب دارد همهاش حساب دارد. == محاسبه اعمال انسان در قیامت==
نه تنها خورشید و ماه حساب دارد عمل ما هم حساب دارد این سورهی الرحمن بعد از سورهی قمر است سورهی قمر میفرماید كه «وكل شیء فعلوه فی الزبر» هر كاری كه این مردم انجام میدهند همهاش ضبط میشود «زبر» زبور، كتاب، همه كارها ثبت میشود «و كل صغیر و كبیر مستطر» «فعلوا» فعل یعنی كاری كه انجام دادی بعد ممكن است بگوئی آقا ما كاری انجام ندادیم میگوید كاری انجام ندادی ولی بالاخره نیت تو چی بود، (چشمك تو چی بود، بلند نشدی ولی اشاره كه كردی داریم كه اگر كسی توی خیابان دارد می رود دختری را ببیند به رفیقش بگوید ها! آنطرف است همین كه بگوید تو هم ببین این دومی كه نگاه می كند اگر نگاهش نگاه كذایی باشد یك گناه پای خودش می نویسند یك گناه هم به دلالی می دهند «كل شئ فعلوه» اگر كاری را انجام دادی. . . بعد می گوید لازم نیست انجام بدهی «وكل صغیر و كبیر مستطر» یعنی حساب شده است ردیف دارد هر صغیر و كبیری ردیف دارد گاهی ممكن است «زبر» ثبت باشد ولی ردیف نداشته باشد خیلی وقتها آدم چیزی را توی یادداشتهایش نوشته اما نمی داند كجا نوشته شده اما «مستطر» یعنی هم نوشته شده هم جای نوشته معلوم است اول می گوید ضبط شده بعد می گوید فكر نكن یادداشتها بهم ریخته است ثبت شده «مستطر» یعنی ردیف هم دارد اول هم می گوید صغیر بعد می گوید كبیر چون همیشه ثبت صغیر از ثبت كبیر مشكل تر است یعنی آن ریزها را هم حساب می كنیم درشتها را هم ثبت می كنیم لازم نیست «فعلوه» انجام بدهی انجام هم ندهی ثبت می كنیم.) == ثبت اعمال و آثار آن در كتاب الهی ==
یك آیه داریم میگوید «نكتب ما قدموا و آثارهم» میگوید نه تنها ثبت میكنیم بلكه آثارش را هم ثبت میكنیم شهرداری یا سازمان برق میتواند بنویسد توی این خیابان 30 تا لامپ است اما دیگر نمیتواند بنویسد چند نفر از زیر این 30 تا لامپ رد شدند پول برق با كامپیوتر روی ورق میاید كه چقدر برق مصرف كردهای اما كامپیوتر دیگر نشان نمیدهد كه چند نفر زیر این لامپ نفس كشیدهاند چند سطر زیر این لامپ. . . خیلی مهم است ممكن است بگوئی «نكتب ما قدموا» امروز هم كامپیوتر نشان میداد كه چقدر برق مصرف شد عقربكها نشان میداد كه چند لیتر آب مصرف شد اما «وآثارهم» این آب كجا مصرف شد روی چه هدفی حتی ممكن است راست بگوید هر كسی راست بگوید كه ارزش ندارد «لیسأل الصادقین عن صدقهم» میگوید میفهمم راست میگوئی اما دلیل راست گفتنت چی بود؟ الله اكبر ممكن است راست گفتی كه بگویند فلانی آدم خوبی است هدفت خدا نبود مثل آدمی كه باقلا میخورد میبیند اگر باقلا بخورد دیگر نمیتواند یك بشقاب پلو بخورد این زاهد نیست یعنی میبیند اگر شیرینی بخورد اشتهایش كور میشود اگر كسی شیرینی نخورد برای اینكه بعد بتواند یك بشقاب پلو بخورد. . . گاهی بنده میگویم دنیا كه ارزش ندارد تا شما دور بیندازی من بردارم این حقه بازی است وقتی میگویم دنیا ارزش ندارد كه «یسئل الصادقین عن صدقهم» یعنی حتی آنجایی كه راست گفتی باید بدانیم كه ریشهی راست گفتنت چی است؟ راست گفتی برای خدا یا ترسیدی اگر دروغ بگویی لو برود یا فهمیدی دارند امتحانت میكنند راستش را گفتی یعنی هر صداقتی هم ارزش ندارد صداقتهایی كه برای خداست ارزش دارد. یكوقت من میگویم مردم با شرافت، چون به من رأی دادهاید تا ببینم كه رأی ندادید میگویم والله مردم كه عوامند بله اگر به تو رأی دادند همه بصیرت دارند اما اگر به تو رأی ندادند عوامند ببینید این صداقت ندارد این پیداست آن وقتی هم كه مردم را تعریف میكرد در ستایشش از مردم صداقت نداشت مردم اگر خوب هستند خوب هستند بد هم هستند بد هستند اینكه اگر به من رأی دادند خوب هستند اگر به من رای ندادند عوام هستند دو سه نفر در انتخابات سالهای اول انقلاب كاندیدا بودند جزو گرو منافقین و اینها بودند همهاش توی سخنرانیها میگفتند ملت قهرمان تا رأیها را شمردند رادیو اعلام كرد كه رأی نیاوردهاند گفتند این تودهی ناآگاه یعنی صبح ساعت یازده و نیم مردم قهرمان بودند دو بعد از ظهر شدند تودهی ناآگاه. (جنس خوب می آوری برای چه؟ مردم را دوست داری آفرین مشتریها زیاد بشود. . . گاهی ممكن است كسی جنس خوب بیاورد به نرخ ارزان هم بفروشد اما هدفش این نیست كه مردم به خیر برسند هدفش این است كه خودش را مطرح كند آثارش مهم است من این مثال را هم یكبار دیگر زدم یكوقت توی عروسی لامپ را روشن می كنند فرار می كنند طرف را می گیرند یك سیلی، سیلی كافی نیست باید نگه اش داریم تا لامپها روشن شود ببینید توی تاریكی چند نفر از پله افتادند چند نفر ترسیدند چند بشقاب شكست چقدر صاحبخانه دقدقه و دلهره پیدا كرد همه ی حرفها را باید بنویسند گناهش را به گردن آن آقاییی بندازند كه لامپ را خاموش كرد «و آثارهم».) (این حرفها خیلی عجیب است چند وقت پیش داشتم راجع به زقوم مطالعه می كردم دیدم عجب توی دنیا ما با همین غذای بد 5 تا كار می كنیم 1- نمی خوریم 2- كم می خوریم 3- قورتش می دهیم كه دردش را كمتر حس كنیم 4- یكجا می خوریم كه همین قورت بشود 5- جبرانی می خوریم مثلاً روی آن آدامسی یا. . . روی آن می خوریم كه آن بی مزگی اش یا تلخی اش از بین برود تحمل می كنیم بعد از چند لحظه خوب می شود تمام تلخی غذا مال توی دهان است دیگر وقتی از گلو رفت پائین چه شلغم چه گلابی.) (قرآن میگوید این حرفها شعر است توی دنیا نمیتوانی بگوئی نمیورم توی قیامت «لاكلون» لام «لاكلون» یعنی حتماً «لاكلون من شجره من زقوم» نمیتوانی بگوئی نمیخورم نمیخورم نیست میخورم است نمیتوانی بگوئی كم میخورم «فمالئون منها البطون» پر میكنی شكمت را این كم میخورم نیست پر میخورم نمیتوانی بگوئی قورتش میدهم «فشاربون شرب الهیم» با عشق هم بخورید آخر یكوقت یك سر زخمی كچل را میگویند ببوس آدم با زور میبوسد یكوقت میگویند بمك این دیگر خیلی آدم اذیت میشود «شرب الهیم» یعنی زقوم را باید با عشق بخوری این خیلی سخت است بعد میگوید خیلی خوب جبرانی میخورم میگوید نخیر جبرانی هم نداریم پشت سرش باید آب جوش بخوری بعد میگوید خیلی خوب توی معده برود دیگر ولم میكند میگویم نه، «یغلی فی البطون» توی شكم هم تكه تكه میكند الله اكبر یك كلمه است حضرت علی(علیه السلام) قرآن كه میخواند نعره میكشید قرآن كه میخواند داد میزد امامان ما قرآن كه میخواندند فریاد میكشیدند) یك مقداری قرآن خواندن ما. . . شبی با قرآن به به و چه چه شده قرآنی خوب است كه وقتی بخوانند اشك جای بشود الان قبرستانهای ما مثل سیزده بدر شده قلیان و پیك نیك و فلاكس چای و. . . میرویم، میرویم سر قبر پدرمان انگار رفتهایم سیزده بدر اصلاً همه چیزی هویتش عوض شده نه قرآنمان قرآن است نه مزارمان مزار است مشهدمان با كنار دریا قاطی است با تفریح قاطی است حالا نمیخواهم بگویم تفریح بد است میخواهم بگویم آن آثار تربیتی از بین رفته است پوست است مغز نیست همهمان هم با هم الان. . . تلویزیون انجز انجز انجز وعده نصر نصر نصر این چی چی میگوید این نصر عبده چی چی است؟ اصلاً همینطور شوخی گرفتهایم الهی امین نمیدانیم یعنی چه؟ همه با هم مسائل را جدی نمیگیریم توی مجالس قرآن میخوانیم میدانی چرا قرآن میخوانیم میگوئیم والله هنوز جمعیت نیامده خیلی خوب بفرستش یك خورده قرآن بخواند تا مردم جمع شوند یعنی قرآن را تق تق میكنیم دیدهاید رادیو پنج دقیقه دارد تا اذان چیزی هم ندارد بخواند تق تق تق تق این تق تق میكند تا اخبار برسد قرآن تق تق جلسات است «خذ الكتاب بقوه» نیست به قرآن میگوئیم درس جنبی حتی در حوزههای علمیهی ما، البته راه افتاده ولی هنوز حوزهای سراغ دارم كه متاسفانه از مدیرش غصه میخورم كه مدیرش میگفت بابا اگر تفسیر بگذاریم از لمعه عقب میافتند دیگر این فكر را باید داد بایگانی، لمعه روی چشم ما قرآن هم روی چشم ما ما نباید یك چیزی را فدای چیز دیگری بكنیم. توجه به روزنامه بسیار بیشتر از توجه به نهج البلاغه است قرآن غریب است نهج البلاغه غریب است آیات قرآن غریب است خدا میداند گاهی وقتها كه آیات قرآن را نگاه میكنم من هم یك طلبه ایی هستم اما گاهی وقتها میگویم عجب! قرآن اینقدر نكته دارد چند وقت پیش سورهی طلاق را مینوشتیم آیهی اول سورهی طلاق 35 تا نكته گیرم آمد تازه ما نه بوعلی هستیم نه علامه حلّی هستیم یك طلبه هستیم. . . رد شویم. «الشمس و القمر بحسبان» خورشید و ماه حساب و كتاب دارد همهاش حساب و كتاب دارد یك دعا داریم آن زمانی كه امام میگفت نمیفهمیدند اخیراً فهمیدند در صحیفهی سجادیه داریمای خدایی كه وزن نور را میدانی یعنی اگر این قرآن را چراغ قوه روی آن بیندازیم وزنش چقدر میشود مثلاً از بیست متری یك چراغ قوه بیندازی قرآن را وزن كنی هیچ ترازویی فعلا نداریم كه اگر قرآن توی تاریكی وزن بشود یا از بیرون یك چراغ روی آن بیندازیم آیا این چراغ وزن قرآن را اضافه میكند؟ امام سجاد(علیه السلام) میگوید نور این همه ظریف و لطیف هم باز وزن دارد فكر نكنید اینها تصادفی است حساب شده است «تقدیر العزیز العلیم» اگر به عقل مینگریم اگر عقلی هستیم نظام حساب شده حسابگر میخواهد هر جا حساب شده هست حسابگری دارد حسابگر كه دارد پس ما باید معتقد خدا باشیم تسلیم خدا باشیم اگر هم به هستی نگاه میكنیم آیهی بعد میگوید «النجم والشجر یسجدان» اگر به هستی نگاه میكنی هستی كلاً «له قانتون» هستی سجده میكند تو چرا سجده نمیكنی؟ میخواهی همرنگ جماعت بشوی هستی «لله یسجد ما» هستی سجده میكند وقتی میگویند در فلان ثانیه سال تحویل میشود یعنی چه؟ یعنی در فلان دقیقه و ثانیه حركت زمین به دور خورشید تمام میشود یعنی به قدری حساب دارد كه میگویند در چه دقیقهای ماه میگیرد در چه دقیقهای خورشید میگیرد یعنی حساب و كتابش اینقدر ظریف است همهی اینها حساب دارند «كل فی فلك یسبحون» همه دارند جریان. . . دارند راه میافتند «و الشمس تجری» قدیم میگفتند خورشید ثابت است خورشید و ستارهها دورش میچرخند ولی قرآن میگفت نه «و الشمس تجری» خورشید هم در حال جریان است بعد گفتند این خورشید با منظومهی شمسی به سمت ستاره وگاه میرود به هر حال خداوند میفرماید خورشید هم جریان دارد زمان هم دارد؟ بله «الی اجل» مدت دارد آخرش چی میشود «اذا الشمس كورت» خورشید و ماه چی میشود «وجمع الشمس والقمر» الله اكبر آفرینشش حساب دارد پایانش كنده میشود نورش كم. . . «و انا لموسعون» گسترش پیدا میكند مثل بادكنكی كه بادش میكنند قرآن میگوید «و السماء بنیناها باید» آسمان را با قدرت آفریدیم «و انا لموسعون» و داریم هی توسعهاش میدهیم یعنی فكر نكن بنا ساخت و رفت سالنی كه ساختیم و رفتیم سالن دیگر توسعه پیدا نمیكند خدا اینطور نیست كه خورشید و ماه را آفرید تمام شد و رفت «كل یوم هو فی شأن» یعنی هر لحظه داریم كار نو میكنیم(حركت طوری است كه(مرعاً واحدا) با یك نگاه آدم میفهمد كه شب دوم است یا چندم ماه است تاریخ طبیعی تاریخ مجانی تاریخ بی اشتباه تاریخ عمومی همین تغییر قبله خدا رحمت كند آیت الله سید محمد روحانی. . . «الشمس و القمر بحسبان») شما فرض كنید این قرآن كعبه است این هم فرض كنید خورشید است در سال دو بار چنان خورشید روی كعبه قرار میگیرد كه كعبه هیچ سایه ندارد چون اگر خورشید اینطرف باشد سایه میرود آنطرف چنان خورشید روی كعبه هست كه هیچ سایهای ندارد و آن روز اگر مردم روبه خورشید نماز بخوانند رو به كعبهی واقعی نماز خواندهاند در سال دو روز در دو دقیقه چنان حركت منظم است كه خورشید رو بروی كعبه قرار میگیرد ذرهای اینطرف و آنطرف نیست «الشمس و القمر بحسبان». خدایا ما كه حرفهایمان بی حساب و كتاب بود خوراكمان بی حساب و كتاب بود خوابمان بی حساب و كتاب بود خیلی كارهایمان بی حساب و كتاب بود هستی حساب دارد فقط ما بی حساب بودیم خدایا بی حسابیها و ندانم كاریها و لغوها و لغزشها تقصیر و قصورهای ما را ببخش و بیامرز(الهی امین). خدایا روز قیامت كه میخواهی از ما حساب بكشی(یا من فی الحساب هیبته) در جوشن كبیر داریم خدا وقتی میخواهد حساب بكشد هیبت حساب خدا آدم را میبازد خدایا جوری به ما توفیق بده عمل كنیم كه در آن روز، روز قیامت روز سر افرازی ما باشد(الهی امین). ما را حسابگر، و حدیث داریم اگر خودتان از خودتان حساب بكشید خدا دیگر روز قیامت از شما حساب نمیكشد میگوید چون این در دنیا خودش را شب به شب خودش را محاكمه میكرد خوبیهایش را میگفت الحمدلله بدیهایش را میگفت استغفر الله امام كاظم(علیه السلام) فرمود كسی اگر از خودش حساب نكشد شیعهی واقعی نیست و اگر میخواهید شیعهی واقعی باشید هر شب ببینید چه كردهاید و اگر كسی خودش را محاكمه كند خدا روز قیامت دیگر از او حساب نمیكشد «الشمس و القمر بحسبان» والسلام علیكم و رحمه الله و بركاته
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2481