نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2480
بسم الله الرّحمن الرّحیم الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
سوره الرحمن را داشتیم تفسیر میكردیم نه جلسهای از تفسیر این سوره میگذرد در این جلسه میخواهیم «علّمه البیان» را تفسیر كنیم در یكی از جلسهها مطلبی را گفتم كه. . . چون شما مفتخر شدهاید به اینكه قرآن را حفظ هستید بینند گان عزیز در میان گروهی هستیم كه در شهر كاشان حدود شصت نفر نسل نو ما كل قرآن را حفظ هستند و انشاالله تا چند وقت دیگر میشوند دویست نفر و این از افتخارات ما است حالا اینرا چون من قبلا گفتهام تكرار میكنم برای اینكه نكتهای توی آن هست فرق بین علم قرآن و باقی علوم چیه؟ اگر علم، علم قرآن شد از آفرینش انسان مقدم است قرآن میگوید «الرحمن علّم القرآن» بعد از «علّم القرآن» میگوید «خلق الانسان» اگر علم قرآن شد از آفرینش انسان رتبهاش جلوتر است اما اگر باقی علوم شد نه، اول انسان بعد باقی علوم «اقرا بسم ربك الذی خلق خلق الانسان من علق» بعد میگوید «علّم بالقلم» یعنی اگر باقی علوم شد كه «علم بالقلم» است انسان مقدم است اما اگر علم قرآن شد علم قرآن بر انسان مقدم است. == بیان آفرینش انسان میان دو آموزش==
موضوع بحثمان: «علّمه البیان» نكاتی كه اینجا یادداشت كردهام اینست كه آفرینش انسان بین دو تا علّم هست اول میگوید كه «علّم القرآن» بعد میگوید «علّمه البیان» آفرینش انسان بین دو تا علّم است از این چه میفهمیم؟ آیا این به ما گرا نمیدهد كه بشر مساوی است با علم ارزش انسان به مقدار علمش است دینی به اندازهی اسلام سفارش كرده كه بدنبال علم بروید؟ توی آسمانها(و لو بالثریا) داریم توی زمین(و لو بالصین) داریم توی دریا(حتی لجج) داریم اگر به كهكشان میروید سراغ علم بروید اگر در شرق و غرب میروید سراغ علم بروید یك علّم ورودی است یك علّم خروجی علّم اول ورودی است «علّم القرآن» آدم وارد میشود «علّمه البیان» خروجی است یعنی انسان باید هم ورودی داشته باشد هم خروجی اگر ورودی نداشته باشد خرف است یعنی چیزی وارد مخ نمیشود اگر وارد بشود خروجی نداشته باشد كتمان است بلد است نمیگوید در ورودی و خروجی، اول ورودی یا اول خروجی؟ اول ورودی و لذا اول گفته «علّم القرآن» اول وارد شود قرآن در روح ما بعد كه وارد شد «علّمه البیان» یعنی كسی حق دارد كه سخنرانی كند كه اول با قرآن آشنا باشد. == بیان و قلم براساس قرآن و وحی==
مرحوم مطهری میگفت دو تا كتاب نویس داریم بعضیها علم به قلمشان فشار میآورد مینویسند اینها كتابهایشان پرمایه است چون علم از تو فشار میآورد به قلم بیرون این كتاب مایه دارد بعضی نویسندهها قلم دست میگیرند بعد میگویند حالا چی بنویسیم دنبال این هستند كه یك چیزی گدایی كنند قرض و قوله كنند یك مقالهای بنویسند اگر قلم دست گرفتی دنبال مطلب گشتی پوكی اگر پر شدی فشار علم به قلم تو فشار آورد. . . گاهی نویسنده مینویسد كه نان در بیاورد این ارزشی ندارد گاهی نه، نمینویسد كه نان در بیاورد هدفش نان نیست منتهی نان میخورد كه جان داشته باشد بنویسد اگر نان خوردیم كه بنویسیم ارزش است اگر نوشتیم كه نان در بیاوریم ارزش نیست بعضی حرفها یك خورده بالا و پائیناش فرق میكند یك كلمه است سه حرفی است از یك طرف بخوانیم درست است از یك طرف بخوانیم غلط است دنیا برای ما، دنیا برای بشر درست است اما از اینطرف غلط است بشر برای دنیا نیست ما برای خدا هستیم دنیا مال ما هست اما ما برای دنیا نیستیم قالی عقب ما بیاید طوری نیست اما ما نباید هدفمان این باشد كه پول جمع كنیم قالی بخریم چون ما انسان هستیم قالی پشم است پشم عقب انسان بیاید طوری نیست انسان نباید عقب پشم برود. فشار مخ به قلم درست است قلم دست گرفته دنبال مخ میگردد مشكل دارد در جلسهی قبل در رابطه با «خلق الانسان» ده پانزده تا ویژگی برای انسان گفتیم «ان الله خالق كل شی» خدا خالق همه چیزی است میگوید نه خالق كل شی هستم اما «خلق الانسان» در باقی مخلوقات «احسن الخالقین» به خودش نگفت در انسان گفت «فتبارك الله احسن الخالقین» حالا كه انسان را گفت پشت سر انسان میگوید «علّمه البیان» شرف انسان به بیانش است به حیوانات میگویند بهیمه، بهیمه الانعام یعنی بی زبان اول میگوید «علّم القرآن» بعد میگوید «علّمه البیان» یعنی بیان شما باید قرآنی باشد(می گویند از در خانه چه چیز ماشین بیرون می رود؟ ماشینی كه از خانه بیرون می رود می گویند اول چیزی كه از خانه بیرون می رود اگر شب است باید نورش بیرون برود اول نور ماشین بیرون برود بعد ماشین بیرون برود چون اگر بی نور بیرون برود می زند به كسی، اگر روز است نور فایده ای ندارد اول چیزی كه از خانه بیرون می رود باید بوقش باشد خدا اول می گوید «علّم القرآن» بعد از این می گوید «علّمه البیان» یعنی بیانها باید بدنه اش قرآنی باشد.) 3- سخنرانیهای دینی براساس قرآن اگر شعری میخوانیم در راستای قرآن «و ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی» یعنی آنچه میگوید وحی است پیغمبر از هر جهت بیمه است پیغمبر معصوم است چشم پیغمبر معصوم است «ما زاغ البصر» قلب پیغمبر معصوم است «ما كذب الفؤاد» علّم القرآن سراغ قرآن برو حرفها باید قرآنی باشد با قرآن حرف بزنیم استدلالهایمان قرآنی باشد مگر نمیخواهی تاریخ بگویی، از قرآن بگو مگر نمیخواهی ضرب المثل بگویی ضرب المثلهای قرآنی بگو مگر نمیخواهی استدلال كنی استدلالهای قرآن را بگو احتجاج قرآن بگو هر چه میخواهی بگویی از قرآن بگو بسیاری از ضرب المثلهای فقهی ما ریشهی قرآنی دارد یك ضرب المثل هست خیلی مردم بلد هستند میگویند پیش نماز باید مراعات اضعف مؤمنین را بكند یعنی پیش نماز باید حواسش باشد ممكن است پشت سرش یك زن دو قلو حامله، دو قلو حامله چقدر میتواند ركوع بایستد؟ یعنی باید مراعات اضعف مردم را بكند قرآن هم این را میگوید «لان خفف الله عنكم و علم ان فیكم ضعفا» خدا میداند كه شما ضعیف هستید تخفیف داد این مراعات پیش نماز بكنید این میتواند بند به قرآن بشود. == پایان نامههای دانشگاهی و آیات قرآنی==
دانشكدهی پزشكی میخواهد رسالهی دكترا بنویسد چی چی بنویسیم؟ لای قرآن را باز كنیم سوژهای از قرآن را برداریم تحقیق كنیم چرا قرآن میگوید «شجره من یقطین» برگ كدو برای بدن یونس(علیه السلام) رویاندیم یونسی كه از شكم ماهی بیرون آمده چه مشكلی دارد كه دوای او برگ كدو است نقش برگ كدو در سوختگی كوفتگی دلهرگی این را ببرید تحقیق كنید چرا قرآن به ایوب(علیه السلام) میگوید «اركض برجلك هذا مغتسل بارد و شراب» پایت را به زمین بزن با آب سرد آبتنی كن آبتنی با آب سرد چه خصوصیاتی دارد این تحقیقاتی باشد و رسالهی دكترا باشد چرا قرآن میگوید «والتین و الزیتون» گیاهان قرآن چه خصوصیاتی دارد چرا اسم یازده تا درخت توی قرآن آمده تحقیقی بشود رسالهی دكترا بشود اگر میخواهی یك كاری بكنیم تمام جرقهها و چشمكها را از قرآن بگیریم ببینیم قرآن چه چشمكی میزند میخواهیم انتخاب همسر كنیم بسم الله، دختر كی را بگیریم؟ كارخانه دار یا پولدار؟ كارمند یا كارگر؟ كشاورز یا هنرمند؟ قرآن میگوید «ولامه مؤمنه خیر من» اصل در انتخاب همسر دین او است باقی چیزها فرع است آقا شكل خشگلی چطور است؟ میگوید(و لو اعجبتك حسنهنّ) ممكن است برقش تو را بگیرد اما آنكه میخواهی تصمیم بگیری روی فكرش تصمیم بگیر، البته شكل خوب هم بی اثر نیست سه چیز غصه را برطرف میكند آب، سبزی، زیبایی، ولی اصل تفكر است «علّمه البیان». == احترام نام خدا در سخن گفتن==
(لا تجعلن ضرب لسانك علی من انفقك و بلاغك قولك علی من سددك) یعنی تیزی زبانت را برای خدا نینداز افرادی تیزی زبانشان را سمت خدا میبرند با خدا با ادب حرف نمیزنند دارد والیبال بازی میكند حالا یا توپ آنطرف افتاد یا اینطرف میگوید نه، به خدا اینطرف به خدا آنطرف به قرآن به ابوالفضل… بابا تمام صد و بیست و چهار هزار پیغمبر را به كار میبری كه حالا توپ اینطرف خط افتاد یا آنطرف خط. همینطور كه میگوید سبحان الله خدا منزه است «سبح اسم ربك الاعلی» اسم خدا هم منزه است شما دست بی وضو به اسم خدا هم نباید بگذاری حالا كه خدا بیان داده بیشترین بیان به سمت خدا باشد برای خدا حرف بزنید فرقی هم نمیكند برای خدا حرف بزنید یا برای خدا حرف نزنید رزق ما میرسد اینطور نیست كه برای خدا حرف بزنیم درآمدمان كم بشود برای غیر خدا حرف بزنیم درآمدمان زیاد بشود اینطور نیست. بیان پنج تا حكم دارد، بیان واجب مثل نماز و امر به معروف، بیان حرام غیبت و تهمت و… بیان مستحب ذكر خدا، بیان مكروه چیزهای غفلت آور بیان مباح چرت و پرتهایی كه ما میگوئیم بیان دارای احكام پنجگانه است. == بهره گیری از گویندگان خوش بیان در مراسم دینی==
بیان درجه دارد همه مردم یك جور نیستند خداوند متعال وقتی به موسی(علیه السلام) میگوید برو پهلوی فرعون میگوید به هارون بگوئید «هو افصح منی» كسی كه بیانش بهتر است بگذار او حرف بزند اگر «هو افصح منی» مطرح بشود مسجدهای ما شلوغ میشود مسجدی است پیش نمازش سابقه دار بزرگوار محترم عزیز عادل هزار تا كمال دارد اما به چند دلیل نمیتواند با نسل نو تماس بگیرد سن او بالاست اصطلاحات روز را در جریان نیست نبود حوصله نبود نشاط خوب این آقای روحانی بالاخره یك پسری دارد طلبه برادر خانمش طلبه است گاهی شاگردش طلبه است گاهی توی محلهشان طلبه جوانی هست بالاخره این پیرمرد برود دعوت كند بگوید آقا من بیست سال است كه اینجا پیش نماز هستم دیگر تقریباً دارد تاریخ مصرفم تمام میشود بیا نماز مسجد را من میخوانم جوانهای مسجد را تو جمع كن تو بیانت از من بهتر است اگر «هو افصح منی» عمل بشود اه! من، خوب بله شما موسی(علیه السلام) پیغمبر بود اولوالعزم بود هارون پیغمبر اولوالعزم نبود ولی موسی(علیه السلام) كه پیغمبر اولوالعزم بود گفت هارون با من بیاید هارون بیانش از من بهتر است اگر هر پیرمرد روحانی یك جوان خوش سلیقه و باتقوا. . . ما الان طلبههای زیادی داریم اینقدر طلبه داریم لیسانس و فوق لیسانس دكتر بعضیها هم فوق لیسانس و دكتر نیستند بنده شش كلاس بیشتر نخوانده اما توی دانشگاه صحبت كنم میتوانم دانشجو را قانع كنم كسی كه میتواند … البته من هم دارم ما حق به آن… من هم از آنهایی هستم كه فردا باید بروم كنار عرض كنم به حضور شما كه وسط دعوا نرخ تعیین نكنیم اجمالاً اگر همین آیهی «هو افصح منی» عمل بشود بسیاری از طلبههای جوان ما كه شاغل نیستند شاغل میشوند بسیاری از جوانهای محروم از محرومیت بیرون میآیند همه رقم آخوندی دارد یك رفیق طلبه هم داشته باشد بسیاری از شبهات جواب داده میشود مسجدها پر میشود همین «هو افصح منی» سه تا كلمه است این سه تا كلمه مشكل مسجدها را حل میكند اینكه میگویند قرآن شفاست معنایش این اینست كه گوشت درد میكند بسم الله الرّحمن الرّحیم الحمدلله رب العالمین… بله آن شفا را قبول دارم اما اصل شفا اینست كه مشكلات جامعه را شفا بدهد یكی از مشكلات ما اینست. == اختلاف زبانها و لهجهها، از نشانههای الهی==
بیان مهم است «علّمه البیان» یزد و ترك و لر و فارس و عرب و عجم و انگلیسی و چینی و اسپانیایی و از اینها دیگر مهم نیست و لذا كسی بخاطر بیان سر به سر كسی نگذارد ما دلیلی نداریم كه زنده باد كاشان تا بگوئیم اه! یزدی را… بله شاید یزد زنده باد شاید اصفهان زنده باد شاید تركها زنده باد «و من ایاته اختلاف السنتكم» اصلاً لطف خدا به این است كه هر كس یك لهجهای دارد و یك زبانی دارد لهجهها نشانهی قدرت نمایی خداست اگر نقشهی اتاق یك جور باشد میگویند برو بابا كلیشهای است دستور كلیشهای كه فایده ندارد هر دستوری باید روی فرم خودش باشد. ما نگاه میكنیم دعوت نامه كه برای ما میآید اگر امضاهایش چاپی بود میگوئیم خوب چند تا چاپ كردهاند یكی را برای ما فرستادهاند اما اگر ببینیم نه، با دستش امضاء كرده میفهمیم كه این با توجه امضاء كرده لطف خدا به این است كه هر كسی یك لهجهای داشته باشد كسی حق ندارد كسی را بخاطر لهجهاش مورد مسخره قرار بدهد هر چه به پیغمبر(صلی الله علیه و اله) گفتند شما از خیر اذان بلال بگذر این نمیتواند شین بگوید عوض اینكه بگوید اشهد ان لا اله الا الله میگوید اسهد ان لا اله الا الله فرمود این سینش ویتامین شین دارد سین اون شین است این به ما میگوید اگر دختری هزار تا كمال دارد یك میلیمتر شصت پایش كوتاه است بابا این دختری كه هزار تا كمال دارد برو خواستگاریش حالا است یك مسئلهی جزئی داشته باشد اما مسائل جزئی باعث آن كمالات نشود. («علّمه البیان» چه بیانی است؟ مهم نیست اگر اراده ی خدا نباشد آموزشهای دیگران… «علّمه» یعنی خدا بیان به تو داد یك بار نگویی مادرم به من داد پدرم یادم داد استادم یادم داد یك بار نگو چون معده پائین است كشمش می رود پائین اگر سر انسان را زمین كنند پایش را هوا كنند كشمش را روی زمین به او بدهند كشمش بالا می رود اینكه كشمش می رود توی معده نه بخاطر اینكه سرازیری است سرا بالایی هم باشد می رود بالا این «علّمه البیان» فكر نكنی كه مال استادت است بله استاد مثل عینك است وسیله هست اما دید مال خود انسان است.) «علّمه» یعنی خدا یادت داد نگو خودم حدیث داریم اگر كسی این كلمه را بگوید توحیدش لنگ است ولی اگر آب نبود ما بدبخت بودیم اگر قالی نبود بدبخت بودیم اگر فلانی تلفن نمیكرد اگر كسی فلانی نبود لو لا فلان لهلكت اگر فلانی نبود من هلاك میشدم این مشترك است باید بگوئیم خدا این كار را كرد خدا بوسیله فلانی كار من را راه انداخت یعنی از خدا غافل نشویم «علمه» خدا یاد داد بیان وسیله ارتباط علوم و تجربهها ارزانترین چیز. اولین عضوی كه از اول تاریخ تا الان درد نگرفته زبان است در دردها هیچ مریضی به دكتر مراجعه نكرده كه بگوید زبانم درد گرفت همه عضوها قابل درد است جز زبان هنر خداست كه با یك تكه گوشت اندازهی زبان جوری است كه یكبار زیر دندانمان نمیرود اگر هر وقت كه میخواستیم كه میخواستیم حرف بزنیم زبانمان زیر دندانمان میرفت چه میكردیم اگر دیر دیر یاد میگرفتیم. لهجه مهم نیست «علّمه البیان» وسیلهها شما را از یاد خدا غافل نمیكند «علّمه البیان» خداوند راجع به بیان دستوراتی داده گفته این رقمی حرف بزنید «قولاً سدیدا» «قولاً معروفا» «قولاً لینا» «قولاً بلیغا» «قولاً كریما» با ادب حرف زدن، محكم حرف بزنید یعنی استدلالتان آبكی نباشد سدید از سد سازی میگویند فلانی از سد سازی است یعنی محكم ساخته «قولاً سدیدا» یعنی حرفهایتان مثل سد بتون آرمه باشد. یك جوری حرف نزنید كه با یك استدلال جزئی از بین برود اگر آدرس دادی بگو تا پمپ بنزین تا منبع آب نگو تا آن تیرهایی كه یك گنجشك روی آن هست خوب گنجشك بلند میشود استدلالهایتان آبكی نباشد بعضی حرفها محكم هست ولی معروف نیست اخیراً ترجمهی قرآنی به من نشان دادند میخواستند چاپ كنند گفتند به نظر تو چه جور است گفتم «قولاً سدیدا» هست اما «قولاً معروفا» نیست گاهی وقتها حرف حرف درستی است اما آدم نمیفهمد باید معروف باشد یعنی چیزی باشد كه… «قولاً لینا» نرم بلیغ رسا این آداب حرف زدن است. بعد میگوید «و قولوا للناس حسنا» با مؤمنین خوب حرف بزنیم؟ میگوید نه حرف زدن باید با همه خوب باشد نگفته(قولو للمؤمنین حسنا) با همه مردم خوب حرف بزنید اگر دو تا حرف بود یكی حسن یكی احسن را بگو «یقول التی هی احسن» آنكه بهتر است بگو میخواهی بحث كنی «و جادلهم بالتی هی احسن» بیان را در راه خودش مصرف كن تو كه حرف میزنی یك خورده با خود خدا حرف بزن خیلی ناشكری است «علّمه البیان» خدا به انسان بیان داد و این بیان را برای چراغ قوه پیچ گوشتی برای طلا نخود لپه بیانش را برای هر چیزی بكار میبرد یك مرتبه یك «الله الصمد» نمیگوید بابا بیانش از خداست مثل كسی كه كیسهی برنج را میگیرد میپزد به همه برنج میدهد به آن كسی كه گونی برنج را فرستاده یك بشقاب برنج نمیدهد این خیلی نامردی است كه خدا به ما بیان بدهد و این بیان را برای هر مسالهای بكار ببریم اما این بیان را برای گفتگو با خودش. . . بزرگترین ناشكری است. «وامر بالمعروف» بیان داده امر به معروف كنیم نهی از منكر كنیم عملی ستایش شده كه بیان شود و لذا گفته «علّم القرآن علّمه البیان» اگر پشت سر آموزش نباشد این علم قابل ستایش نیست «الرحمن خلق الانسان علّمه البیان» ادامهی آیات در جلسهی بعد. خدایا آنچه در بیان ما تا حالا خلاف بوده گذشتهی ما را ببخش و بیامرز. از الان تا ابد بیان ما را در مسیر قرآن و رضای خودت قرار بده. والسلام علیكم و رحمه الله و بركاته
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2480