نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2472
بسم الله الرّحمن الرّحیم الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
در تفسیر سورهی الرحمن در این جلسه رسیدیم به این آیه «والسماء رفعها و وضع المیزان ألا تطغوا فی المیزان وأقیموا الوزن بالقسط ولا تخسروا المیزان» ترجمه: خداوند آسمان را برافراشت. خود این نكته دارد بلند بودن آسمان تصادفی نیست، اینطور نیست كه دریی به تخته خورده كاهی به كوهی خورده، این آسمان آنجا واقع شده، مثل اینكه سنگ میآید یك مشت سنگ را میآورد، آبها ته مینشیند هر سنگی سر جای خودش وسط رودخانه میماند، سنگهای وسط رودخانه برنامه ریزی نشده سیلی میآید سنگ را میآورد آب مینشیند پائین ته نشین میشود سنگها هر سنگی یك جایی میماند اینطور نیست كه ولی نه «والسماء رفعها». توازن كهكشانها و آسمانها با همه گستردگی و عظمت بعد میفرماید «و وضع المیزان» در آسمانها در كهكشانها میزان توازن است پشت سرش میگوید «الاّ تطغوا فی المیزان» تو هم در ترازویت مواظب میزان باش. حالا ممكن است یك عده پای تلویزیون نشسته باشند بگویند آقا این بحث مال بازاریها است كه ترازو دارند استاد دانشگاه ترازویش چیه؟ روحانی چیه؟ كارمند چیه؟ قوای مسلح چیه؟ همهی ما باید یك میزانی داشته باشیم. امروز بحث من راجع به میزان است خداوند در قرآن چند تا «اقیموا» فرموده یك اقیموی كلی دو تا اقیموی زیر آن قرآن میفرماید «اقیموا الدین» دین را به پا دارید، به پا داشتن دین دو شاخه دارد رابطهی با خدا میفرماید «اقیموا الصلاه» رابطهی با خلق خدا آیهی دیگر میفرماید «اقیموا الوزن». اگر كسی بگوید دین بر دو چیز استوار است: رابطهی با خدا رابطهی با خلق خدا یعنی در رابطهی با مردم باید میزان باشیم، نه تند نه كند، نه تملق كه زیاد ستایش كنی چاپلوس باشی، نه كم بگذاری كه پیداست حسود هستی، خوبیهایش را قابل تحمل دیدنش را. . . چون آدم حسود تحمل نمیكند خوبی مردم را به زبان نمیآورد اگر در ستایش كم گذاشتی معلوم میشود حسود هستی عاجز هستی اگر زیاد تملق ستایش كردی پیداست كه چاپلوسی این اقامهی وزن عدالت اجتماعی حالا میزان به قدری مهم است كه میزان عطاری چسپیده به. . . (صلواتی بفرستید). میزان بقدری مهم است كه خدا میزان در مغازه را در كنار میزان در كهكشان گذاشته و این مهندسی آیات خیلی قشنگ است، در كهكشانها توازن هست تو هم باید در كارهایت توازن باشد. رعایت میزان در روابط اقتصادی جامعه (امیرالمؤمنین(علیه السلام) در نهج البلاغه میفرماید آنچه فیل دارد پشه هم دارد علاوه بر اینكه پشه دو تا بال دارد كه فیل ندارد آنچه كلهی اسب دارد كلهی ملخ هم دارد یعنی كلهی ملخ شكل كلهی اسب است اگر فیل خرطوم دارد پشه هم خرطوم دارد آنچه ساعت كوچولو دارد ساعت بزرگ هم دارد ساعت كوچك عقربك دارد ساعتهای بزرگ هم عقربك دارد در كهكشان توازن هست تو هم باید در كارهایت توازن باشد) «و السماء» با هم بخوانیم یك، دو، سه، «و السماء رفعها و وضع المیزان الا تطغوا فی المیزان و أقیموا الوزن بالقسط و لا تخسروا المیزان» در هستی. . . این چیه كه سه دفعه پشت سر هم گفته سه تا آیه پشت سر هم میزان توی آن هست این میزان چیه كه خدا سه بار پشت سر هم تكرار كرده پیداست كه نامیزانی زیاد است. اگر توی یك جاده هی گفتند خطر خطر خطر خطر، پیداست كه این جاده خیلی خطرناك است و گرنه یك تابلو بس است، تكرار كلمهی میزان پشت سر هم چیه؟ قصه چیه؟ قصه كه در هر نمازی ما باید بگوئیم «اهدنا الصراط المستقیم» كه ماه رمضان پارسال گفتم یك ماه، پیداست انسان هر لحظه از راه مستقیم در معرض پرت شدن است یا این طرف میافتد یا آن طرف هی گفته «اهدنا الصراط المستقیم» در عقیده در عمل در گفتن در خوردن در عمل در گریه در همسر داری در بچه داری و در هر چیزی راه مستقیم توازن. . . سورهای در قرآن در مورد كم فروش ها در قرآن راجع به كم فروشی مطالبی دارد اصلاً یك سورهای داریم سورهی كم فروشها «ویل للمطففین» وای به كم فروشها، آنوقت میگوید كم فروش میدانید به كجا میرسد؟ اول میگوید كم فروش لقمهی حرام میخورد لقمهی حرام كه خورد فاجر میشود یعنی آدم بدی میشود آدم بد كه شد كافر میشود اول كم فروش لقمهی حرام میخورد مثل كسی كه سیگاری میشود تریاكی میشود هروئینی میشود اول میگوید «ویل للمطففین» وای بر كم فروشها بعد از مطففین میفرماید «ان كتاب الفجار» یعنی كم فروشی شما را فاجر میكند فاجر یعنی فاسق بعد از كتاب فجار میگوید «ویل یومئذ للمكذبین» وای به اینهایی كه اصلاً قیامت را قبول ندارند یعنی لقمهی حرام آدم را فاسق میكند فاسق آدم را كافر میكند لقمهی حرام را ساده نگیرید. لقمهی حرام انسان را امام كُش میكند. امام حسین(علیه السلام) روز عاشورا گفت: دلیل اینكه حرفهای من در شما اثر نمیكند شكمتان از لقمهی حرام پر شده، هر كه هر پولی میگیرد حساب كند به اندازهی پولش كار میكند یا نه شما نمیتوانی بگویی برو بابا فلانی كمتر از من كار میكند حقوقش بیشتر است اگر كسی دیگر لقمهی حرام میخورد این مجوز لقمهی حرام ما نمیشود. میگوئیم بابا این كار را چرا كردی یك لامپ بیخود روشن استای بابا فلان اداره همهی لامپ هایش روشن است، خوب اگر روز قیامت از تو بپرسند اسراف كردی لامپ اضافه را خاموش نكردی شما نمیتوانی بگویی جای دیگر لامپ هایش بیشتر روشن بود مثل اینكه میگویم آقا چرا یك سكه دزدیدی، برو بابا فلانی بیست تا سكه دزدید، اگر فلانی بیست تا سكه بیشتر دزدید این جواب دزدی شما نیست. اشكال ما توی بازارها و ادارهها و كارخانهها این است كه وقتی میگوئیم اینجا كم گذاشتهای میگوید فلانی بیش از من كم گذاشت این هیچ جوابی نیست این نه جواب عقلی است نه جواب قرآنی نه جواب قیامتی. علم و عدالت در كنار یكدیگر خیلی ما باید مواظب لقمهها باشیم و من میخواهم چند جمله برایتان بگویم. خوب امروز جامعه دو تا بال میخواهد یك بال دارد یك بال ندارد جامعه نیاز به علم و عدالت دارد. علمش هست عدالتش نیست، در دنیا امروز علم هست ولی برای بمباران كردن نجف، تكنولوژی هست ولی برای بمباران كردن لبنان و فلسطین، حمایت هست برای طاغوت، الان مشكل دنیا این است كه هنوز یعنی همین الان، الان نیاز ما به انبیاء و به وحی به مراتب از زمان جاهلیت بیشتر است فكر نكنید مردم باسواد شدهاند این سوادها دنیا را از آتش نجات نداد، هیچكس تا حالا جرأت نكرده بیاید توی تلویزیون بگوید هر كجا باسوادهایش بیشترند آمار فساد كمتر است، همچین چیزی جرات نكردهاند بگویند اینطور نیست كه توی خانوادههای باسواد فساد كمتر باشد، نوع فسادها و خلافها فرق میكند اما ما آماری نداریم برای كم شدن، دین خیلی مهم است. آثار لقمه حرام در دنیا و آخرت «و السماء رفعها و وضع المیزان» من نكاتی را راجع به میزان نكاتی را یادداشت كردهام كه خدمتتان بگویم. با ذكر یك صلوات. راجع به كم فروشی روایات زیاد داریم مقداریش را برایتان بخوانم اما كم فروشی همینكه خداوند میفرماید «ویل» این وای اعلام جنگ است وای بحالت یعنی دارم میآیم با من طرف هستی كلمهی «ویل» به معنی شر بمعنای غم و اندوه به معنای هلاكت و عذاب بازی سختی در جهنم. به همهی این نامها آمده، خداوند «ویل» را برای كفار بكار برده «فویل للذین كفروا» اینجا میگوید «ویل للمطففین» همان لقبی را كه به كفار داده همان لقب را به كم فروش داده. (كم كاری در مسائل سیاسی نمایندهی مجلس باید هشت ساعت كار بكند باید برای مردم كار بكند كم فروشی در قوه قضائیه كم فروشی خود قاضی ما یك زمانی گفتیم قاضی غیر از اینكه. . . به رئیس قوه قضائیه عرض كردم گفتم این جناب قاضی ظهر كه میشود برود دبیرستان پشت دادگستری یك نماز بخواند گفت میترسیم برود نماز بخواند ظهر هم برود خانه گفتم به! ! ! هر چه بگندد نمكش میزنند وای به روزی كه بگندد نمك اگر قاضی به او بگوئیم برو نماز بخوان برگردد جیم بشود خاك توی سر ما كنید این حرفها چیه؟ ! ما نباید صبر كنیم كه بچههای دبیرستان یا دانشگاه سوالهای ذهنیشان بماند و كسی پاسخ ندهد بعد این بخاطر فكر بد یا سوالی كه دارد و به او نرسیدهاند این خدایی نكرده منحرف شود فاسد شود بعد قاضی شلاقش بزند قانونش هست قوه قضائیه قانونی دارد برای پیشگیری و بنده هم توی چند جلسه هم برای بالا گفتهام و هم به رئیس قوه قضائیه فعلی هم به رئیس قبلی، رفتهام توی جلساتشان نعره كشیدهام هنوز كسی گوش نداده اگر خواستیم مردم جلوی فحشاء و منكر را بگیرند باید به مسئلهی نماز برسیم و به مسئلهی ازدواج عامل آسیب دو چیز است غفلت، شهوت، داروی غفلت نماز است «اقم الصلاه لذكری» داروی شهوت ازدواج است هر چه هم بودجه برای فرهنگی میگذاریم برای تهاجم فرهنگی بیشترش باید خرج این دو تا بشود ما برمی داریم چمن درست میكنیم استخر آب گرم درست میكنیم این جوان شیرجه میرود تازه بدنش حال میآید حالا این میآید بیرون حالا باید با این حاله چه كرد! پول استخر را وام ازدواج میدادیم. . . امام صادق(علیه السلام) فرمود ازدواج را آسان كنید پنجاه درصد گناهان كم میشود كم فروشی كم كاری یك منبری چقدر پول میگیرد باید چقدر حرف بزند اگر بازی با الفاظ كند كم چیزی یاد مردم بدهد یا بی مطالعه منبر برود بندهی منبری هم مطفف است دبیر هم مطفف است استاد دانشگاه هم میتواند دبیر هم میتواند واعظ هم میتواند یعنی «ویل للمطففین» شامل همه چیز میشود.) حضرت شعیب(علیه السلام) بعد از توحید اولین دستورش كم فروشی بود فرمود «أوفوا الكیل ولا تكونوا من المخسرین» پیداست زمان شعیب، پدر زن موسی(علیه السلام) گناه كم فروشی بالاترین گناه بوده. در هستی عدالت است بخوانید «والسماء رفعها و وضع المیزان الا تخسروا فی المیزان» كافیه، توی آسمان تعادل است اگر در هستی تعادل است چرا شما در كشیدن و چانه كردن تعادل ندارید. حضرت علی(علیه السلام) توی بازار كوفه حركت میكرد یك شلاق هم روی دوشش بود میفرمود(قدموا الاستخاره) از خدا خیر بخواهید(تبرك بسهوله) آسان بگیرید كارتان آسان برمی دارد به خریداران نزدیك شوید(تزینوا بالحلم) جوش نیاورید(تناهی عن الیمین)توی دادوستد قسم نخورید(جانب الكذب) از دروغ اجتناب كنید(تجافوا عن الظلم) به مشتری ظلم نكنید(وانصفوا المظلومین) به مظلومین انصاف بدهید(لا تقربوا الربا) دنبال ربا نروید(و اوفوا الكیل و المیزان. . . . . . . . . مبتدین) سخنرانی دو سه دقیقهای توی بازار شخص اول مملكت با دستش هم شلاق. برخورد حضرت علی با صاحبان پول قلابی دیشب یك حدیثی را یاد گرفتیم حدیث این است كه دینار طلاست درهم نقره دینارهایی را كه روی آن دادوستد میكردند یكی دو تا دادند به حضرت علی، حضرت این دینار را شكست دید كه عجب این ناخالصی دارد فرمود كه(فاذا دنانیر) یك دینارهایی بود كه حقه بازی توی آن بود فرمود كه(فاخذه بیده ثم قطع) گرفت و قطعه كرد دو نیم كرد(بنصفین) «ثم قال. . . . فی بالوعه» گفت اینرا توی چاه مستراح بیندازید(حتی لا یباع شی فیه غش) سوال: یك خورده آن كه طلا بوده چرا باقیاش را انداختند توی چاه فاضلاب، گاهی باید طلا آتش بگیرد كه مردم آدم شوند. حضرت امیر(علیه السلام) كه اینقدر دقیق بود برای این بود كه به مردم سیلی بزند كه چیزی كه وسیلهی دادوستد مردم است نباید جعلی باشد. سامری هنرمند مجسمه ساز از طلاهای زنها گوسالهای درست كرد. حضرت موسی(علیه السلام) فرمود این گوساله را آتش میزنم خاكسترش را به باد میدهم به دریا میدهم «لنحرقنه ثم لننسفنه فی الیم نسفا» سوال: آیا حضرت موسی طلاها را آتش بزند اسراف نیست؟ باسمهی تعالی نه برای محو گوساله طلا هم آتش بگیرد طوری نیست، برای محو رضا شاه مرقد رضا شاه هم خراب بشود اسراف نیست برای محو شاه مجسمهی شاه هم بشكند اسراف نیست، گاهی وقتها میگوئیم بابا این سالن است قبر رضا شاه را موزه میكردید كتابخانه میكردید آقا این بتها كلی پول خرج آن شده است گاهی باید قلع و قمع كرد و لو چیز قیمتی را باید به مردم حالی كرد خط فكریتان كج است، طلایی كه بخشی از آن دینار بود حضرت علی كه رئیس زاهدها بود فرمود. . . نفرمود توی چاه هم بیندازید فرمود توی بالوعه، بالوعه چاهی است كه هرز آب توی آن میرود یعنی توی چاههای آلوده بیندازید كه به فكر در آوردن آن نیفتد. روایاتی داریم(من غش مسلما) «و السماء رفعها و وضع المیزان» در كهكشان توازن است این توازن اگر بهم بخورد همه چیزی بهم میخورد یعنی یك خورده فاصلهی خورشید به ما بیشتر بشود یا كمتر بشود اصلاً همهی هستی حساب و كتاب دارد سلولهای مغز ما یك خورده جابجا بشود خیلی محاسبات به هم میریزد هستی خیلی حساب دارد «الشمس و القمر بحسبان» خورشید و ماه حساب دارد «والسماء رفعها و وضع المیزان» كهكشان حساب دارد خورشید حساب دارد ماه هم حساب دارد فقط این وسط آدم بی حساب ما هستیم ما حساب و كتاب نداریم راحت آبروی همدیگر را میبریم برویم. . . به هر حال هستی حساب و كتاب دارد «والسماء رفهعا و وضع المیزان» كم كاری نكنیم خیلی بد است پیغمبر بگوید من تو را قبول ندارم كسی كه كلك بزند پیغمبر فرمود مسلمان نیست با كمال تاسف در فرهنگ بعضی از افراد كه فكر میكنند اگر كسی كلك بزند از زرنگیاش است رزق همهی افراد از حلال معین شده است هر چه تیز بازی كنیم و بیشتر به حرام بیفتیم خدا از حلال كم میگذارد چون(یا مقلب القلوب) قلبها دست خداست من مشتری سومی كه آمد كلاهبرداری كردم یك مبلغی از او اضافه گرفتم مشتری چهارم را خدا به دلش میزند كه از من چیزی نگیرد میگوید نه برو از آنجا بخر اما اگر كلك نمیزدم خدا هم به آن مشتری بعدی میگفت از این بخر آنهایی كه سود بیشتر میبرند به چه قیمت؟ (بگذارید من یك كلمه بگویم حالا یك خورده هم بوی اقتصاد دارد عیبی ندارد سود كم نتیجه ش چی می شود؟ نتیجه اش این است كه فروش زیاد، فروش زیاد نتیجه اش چی می شود سود زیاد یعنی اگر این سود كم بگیرد مشتریش زیاد است مشتری ك زیاد شد سودش زیاد می شود یك خورده. . . مثل اینهایی كه دو پرس می خورند بعد دو روز درد دل می كند با آنكه نیم خورد یك جور است اگر یك پرس می خورد سر وقت هضم می شد گرسنه اش می شد صبحانه هم می خورد ناهار هم می خورد به هوای زرنگی دو تا باقلا بخورد قندش بالا می رود دیگر خانه ی خودش هم نباید قند بخورد برای اینكه آنجا تیز بازی كرد حضرت آمد برود در كنار یك فروشنده ی طعامی دید بد نیست دست كرد زیرش دید تر است گفت چرا تر است؟ گفت آقا باران آمده گفت اگر باران آمده چرا رو نكرده ای گذاشتی آن باران باشد خوب بود كه باد به آن بخورد خشك بشود.) بیان عیب جنس در خرید و فروش حضرت با یكی از اصحاب قرارداد بست گفت تو تجارت كن به شرطی كه عیب جنسات را كاملاً بگویی مردم به او گفتند آقا این چه كاری است خوب میگویی این جنس من این عیب را دارد كسی از تو نمیخرد گفت من چون با پیغمبر قرارداد بستهام من میخواهم به قرارم عمل كنم رزق من دست خداست. خانمی بود بنام زینب عطر فروش بود حضرت فرمود اگر عطر میفروشی كلك به مردم نزنی اگر به مردم كلك بزنی(فانه اتقی و آبقی المال) كلك نزنی مالت میماند كلك بزنی مال جمع میشود مال حرام، حرام صرف میشود. كسی آمد گفت آقا من كلاه درست میكنم كلاه نمدی بود مثلاً من كلاه درست میكنم یك خورده پنبهی نو را با پنبهی كهنه مخلوط میكنم. حضرت فرمود به آن كسی كه آمده كلاه را بخرد بهش بگو كه این صد گرم كلاه بیست گرم پنبهی آن كهنه بوده بیست گرم آن پنبهی نو بوده هر چی هست چه بگو بعد پیغمبر سه مرتبه فرمود(من غشنا فلیس منا) كلك بزنی از ما نیستی. (البته اینكه می گویند نسبت به خودیها است نسبت به بیگانه ما داریم كه كلك بزن حضرت توی جبهه بود اشپز دیگ بار گذاشت فرمود ده تا دیگ بار بگذار گفت سربازها كم هستند یك دیگ بس است فرمود یك دیگ غذا باشد نه تا هم آب خالی بریز زیرش را روشن كن چون دیدبان دشمن كه دید می زند اگر بگویند یك دیگ است می گویند جمعیت مسلمانها كم است شما ده تا بگذار یكی آبگوشت نه تا هم آب جوش یعنی آرایش نظامی ما باید جوری باشد كه دشمن جرأت حمله نكند حضرت فرمود در جبهه ریش هایتان را رنگ بزنید كه دشمن نگوید ارتش اسلام ریش هایش سفید است اینها نسل پیر هستند منقرضند یك جایی باید در مقابل آن. . . كسی كه قاتل جانمان است آنرا نمی شود با صفا و صمیمیت با آن برخورد كرد خوب. . . صلواتی بفرستید.) (ویل لصناع امتی من الیوم وغدا) امروز و فردا نكنید آقا فردا جنس را تحویل میدهم گاهی بعضی از نجارها بناها كولر سازها شیشه برها میآیند خانه را زخمی میكنند میروند ده روز دیگر میآیند باز یك خورده دیگر كار میكنند همینطور چك چك. . . فرمود وای به كارگرهای امت من كه لفتش میدهند بد قولی میكنند اگر كسی پاك دادوستد كند «والسماء رفعها و وضع المیزان الا تطغوا فی المیزان) اگر كسی در میزانش طغیان نداشته باشد(الجالب الی سوقنا كالمجاهد فی سبیل الله) تاجر درست، كاسب درست انگار در جبهه. . . اما(والمحتكر فی سوقنا) اگر كسی جنسی كه مورد نیاز جامعه است را احتكار كند(كالملحد فی كتاب الله) خوب. . . (فان تاجر الصدوق) كسی كه تجارت كند و كم فروشی نكند صداقت داشته باشد عیب جنسش را بگوید به وعده هایش عمل كند(مع سفره الكرام البرره یوم القیامه) با اولیاء خدا روز قیامت محشور میشود. بعضی میآیند انگشتی میزنند كمی میخورند ولی نمیخرند. حضرت فرمود اگر بنای خرید نداری از جنس مردم نخور نچش(لا یذوقن ما لا تشتری) اگر بنای خرید نداری چیزی را نچش. اگر چیزی را ندیدهای معامله نكن. سعی كنید چیزی را كه ندیدهاید نخرید(كره الشراه ما لم تره) چیزی را كه ندیدهای معامله نكن بغیر از پیمانهای رسمی با پیمانهای دیگر وزن نكن، كیلو و وزن باید یك وزنی باشد كه مردم بفهمند شما نگو آقا من با این متر میكنم من چشم بسته چانه هایم نیم كیلو است یك خورده حساب و كتاب باید داشته باشیم. كنار جاده چیزی را بفروشید كه جاده را بند بیاورید مشكل است به امام صادق(علیه السلام) گفتند(الطریق الواسع) جاده بزرگ است پهن است(هل یوخذ بشئ) من یك تكه جاده را میگیرم جنس هایم را میگذارم جنس هایم را میفروشم كاری هم به عابرین ندارم جاده تنگ نمیشود من میخواهم جنسم را كنار جاده بگذارم اجازه نداد فرمود(فلا) حق نداری یعنی كنار جاده نباید چیزی فروخت. از امام پرسید كنار خانهام یك میدانی است یك قطعه زمینی است صاحبش را نمیدانم دیوارم را برمی دارم یك خورده آنطرفتر میزنم زمین را میاورم توی خانهی خودم الان خیلی از قبرستانها ملك خانههای افراد شده من خودم سراغ دارم قبرستانهایی را كه ذره ذره دیوارش را عقبتر بردند آمد گفت آقا من پشت خانهام یك زمینی است كه من دیوار خانهام را یك خورده عقبتر ببرم زمین را میاورم توی خانهی خودم امام فرمود(من اخذ شبراً من الارض بغیر الحق) یك وجب زمین را به ناحق جزو خانهی خودت كند روز قیامت همین قطعهی زمین به گردنت بند میشود لقمهی حرام پدر در میآورد. به یكی از بزرگان گفتند پسرت داشت میرفت دید یك سقایی مشك آبی را دارد میبرد یك سوزن زد توی مشك این سقا مادرش شروع كرد منقلب شدن گفت باید این كار را بكند گفت چطور؟ گفت من وقتی این بچه را حامله بودم آمدم بروم از كنار درخت اناری دهانم پر آب شد یك سوزن زدم توی انار لبم را گذاشتم همینطور كه انار روی درخت بود آب انار را هوش كشیدم من سوزن زدم توی انار بچهام سوزن زد توی مشك. آثار لقمه حرام در تربیت فرزند داریم اگر كلك بزنی مردم به مال تو كلك میزنند و اگر مردم به مال تو كلك نزند به ناموس تو كلك میزنند الله اكبر حدیث است اینكه گفتم حدیث است حدیث داریم هر كس به كسی كلك بزند دیگری به او كلك خواهد زد و اگر به مال او كلك نزند به ناموس او كلك خواهد زد خدا كه به سگهای ولگرد روزی میدهد چرا ما اینقدر حرص میزنیم خدا كه به سوسكها روزی میدهد چرا اینقدر ما دست و پا میزنیم مگر نمیشود صاف حركت كرد مگر اینهایی كه دروغ نمیگویند میمیرند از گرسنگی، مگر هر كس دروغ گفت به جایی رسید. چقدر آدمهایی داریم با دروغ ورشكست میشوند نابود میشوند پودر میشوند دود میشوند همه رقم هم كلك میزنند و چقدر هم آدمهایی هم داریم كه هیچ كلك نمیزند و تا اخر عمرش هم باعزت زندگی میكند. گیرم این نفهمید ولی روز قیامت «تبلی السرائر» را چه میكنیم؟ پردهها كنار میرود معلوم است كه تو به این كلك زدهای در مناجات امام سجاد(علیه السلام) میگوید(و من اید الخصماء غدا من یخلصنی) من روز قیامت كه، روز قیامت كه بدهكارها… طلبكارها بیایند دور من را بگیرند كی میخواهد روز قیامت به من كمك كند آن بیاید بگوید به من كم فروشی كردی آن بگوید. . . (گفتم چهار راه، كجا پیاده ام كرد گفت آقا همین دو قدمی است هی رفتیم رفتیم و نرسیدیم بابا تاكسی جان نگو این حرف را چرا می گویی دو قدمی است خوب پیر زن برای تو دو قدم است یا مثلاً می خواهد پول را ندهد می گوید آقا پول خورد ندارم حلال كن كلك نزنیم خدا قول داده همه ی رزقها از حلال اندازه گیری می شود ممكن است یك روز كم رنگ یك روز پررنگ آن هم كه رزقش پررنگ است اگر بناست از گلویش پائین نرود، پائین نمی رود یعنی حرام جمع می كند اما حادثه ای برایش پیش می آید كه این از این پول حرام كامیاب نشود.) به یكی از علما گفتند برو منبر صلوات ختم كن گفت امروز مطالعه نكردهام گفتند صلوات دوم را بلندتر گفت بابا من مطالعه نكردهام بی مطالعه سخنرانی حرام است عمر مردم را تلف میكنید گفتند صلوات سوم را بلندترای عجب گیری افتادیم رفت روی منبر گفت بی مطالعه سخنرانی كردن خیانت به عمر مردم است والسلام علیكم آمد پائین نمیشود با فكر مردم بازی كرد. خدایا تو را به حق محمد و آل محمد اگر تا حالا خلافی كردهایم از گذشتهی ما… گذشتهی ما را ببخش و توفیق جبران مرحمت بفرما(الهی آمین). از این به بعد ایمان و تقوایی به ما بده كه ما «الاّ تطغوا فی المیزان و لا تخسروا فی المیزان» ما در برخورد با مردم … ضمناً مال مومنین هم نیست به كافر هم جنس میدهید باید عدالت… نمیشود گفت بابا این فلان است اگر به دیوانه هم آمد چیزی از تو بخرد خل است نمیشود گفت بابا آن خل است هیچی حالیش نیست هر چه به او دادی، دادی پول خوب بدهیم جنس نامرغوب بدهیم این حالیش نیست چه حالیش باشد چه حالیش نباشد. خدایا شكمهای ما را از لقمهی حرام و شبهه ناك چشمهای ما را از خیانت گوشهای ما را از هرزه شنوی زبان ما را از هرزه گویی معدهی ما را از هرزه خوری حفظ بفرما(الهی امین). والسلام علیكم و رحمه الله و بركاته
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 2472