نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 86
مثقال است وجمع آن{{صورتی: «أَواقٍ وأَواقِىّ»}} است. [1]
'''أَ وَ لَمْ يَكْفِهِمْ:'''
{{(آیه):أَ وَ لَمْ
يَكْفِهِمْ}}
جمله{{صورتی: «أَ وَ لَمْ يَكْفِهِمْ»}} (آيا براى آنها كافى نيست؟) معمولًا در مواردى گفته مىشود
كه انسان كارى ما فوق انتظار طرف، انجام داده و او از آن غافل است؛ يا خود را به
غفلت مىزند. مثلًا مىگويد: چرا فلان خدمت را به من نكردى، و ما انگشت روى خدمت
بزرگترى مىگذاريم كه او آن را ناديده گرفته و مىگوئيم آيا كافى نيست كه ما چنين
خدمت بزرگى به تو كرديم؟! [2]
'''أُولُوا:'''
{{(آیه):أُولُوا بَقِيَّةٍ
يَنْهَوْنَ}}
{{صورتی:«أُولُوا»}} به معناى صاحبان است و{{صورتی: «بَقِيَّة»}} به معناى باقيمانده است و معمولًا اين تعبير، در لغت عرب
به معناى{{صورتی: «أُولُوا الْفَضل»}} (صاحبان فضيلت و شخصيت و نيكان و پاكان) گفته مىشود؛ زيرا انسان معمولًا
اجناس بهتر و اشياء نفيستر را ذخيره مىكند و نزد خودش نگه مىدارد و به همين
جهت، اين كلمه مفهوم نيكى و نفاست را با خود دارد. [3]
'''أُولِى الأَبْصارِ:'''
{{(آیه):فَاعْتَبِرُوا يآ
أُولِي الأَبْصارِ}}
تعبير به{{صورتی: «أُولِى الأَبْصارِ»}} (صاحبان چشم) اشاره به كسانى است كه حوادث را به خوبى مىبينند، و با چشم باز
موشكافى مىكنند، و به عمق آن مىرسند. (واژه{{صورتی: «بصر»}} معمولًا به عضو بينايى و{{صورتی: «بصيرت»}} به درك و آگاهى درونى گفته مىشود). در حقيقت{{صورتی: «أُولِى الأَبْصارِ»}} كسانى هستند كه آمادگى گرفتن درسهاى عبرت را دارند؛ لذا قرآن به آنها هشدار
مىدهد كه از اين حادثه بهرهبردارى لازم را انجام دهيد. [4]
'''أَوْلَيان:'''
{{(آیه):عَلَيْهِمُ
الأَوْلَيانِ}}
{{صورتی:«أَوْلَيان»}} در اينجا به معناى{{صورتی: «اوّلان»}} است؛ يعنى آن دو شاهدى كه در آغاز مىبايست شهادت بدهند و
از راه راست منحرف شدهاند. [5]
'''أَوْلِياء:'''
{{(آیه):أَوْلِيآءَ مِنْ
دُونِ الْمُؤْمِنِينَ}}
{{صورتی:«أولياء»}} جمع{{صورتی: «ولىّ»}} از مادّه{{صورتی: «ولايت»}} (ولى يلى) به معناى عدم واسطه ميان دو چيز و پى در پى بودن آنها و به معناى
نزديكى فوقالعاده ميان دو چيز است كه به معناى دوستى، و نيز به معناى همپيمانى و
سرپرستى، حامى و يار و ياور آمده است.
[1]سوره آل عمران: 75؛[https://lib.eshia.ir/27575/2/717/أَوْلِياء مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، ج2، ص717.]