نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 412
'''فاقِع:'''
{{(آیه):بَقَرَةٌ صَفْرآءُ
فاقِعٌ لَّوْنُها}}
{{صورتی:«فاقِع»}} از مادّه{{صورتی: «فَقع»}} به معناى زرد خالص و يكدست است. [1]
'''فاكه:'''
{{(آیه):في شُغُلٍ
فاكِهُونَ}}
{{صورتی:«فاكه»}} از مادّه{{صورتی: «فُكاهَة»}} است. «ابن منظور» در «لسان العرب» مىگويد:{{صورتی: «فاكه»}} به انسان خوشمشرب و مزّاح گفته مىشود. [2]
'''فاكهون:'''
{{(آیه):في شُغُلٍ
فاكِهُونَ}}
{{صورتی:«فاكِهُونَ»}} از مادّه{{صورتی: «فُكاهَة»}} جمع{{صورتی: «فاكه»}} به معناى مسرور و خوشحال و خندان است و مىتواند اشاره به امورى باشد كه از
فرط شادى، انسان را چنان به خود مشغول مىدارد كه از امور نگرانىزا، به كلى غافل
مىسازد؛ به طورى غرق در سرور و نشاط خواهد شد، كه غم و اندوهى بر او چيره نخواهد
گشت، و حتى هول و وحشتى را كه به هنگام قيام قيامت و حضور در دادگاه عدل الهى، به
او دست داده، به فراموشى مىسپارد، كه اگر به راستى فراموش نشود، همواره سايه
نگرانى و غم بر دل او سنگينى خواهد كرد. [3]
'''فاكهة:'''
{{(آیه):في شُغُلٍ
فاكِهُونَ}}
«راغب» در «مفردات» مىگويد:{{صورتی: «فاكهة»}} به معناى هر
گونه ميوه است، يعنى{{صورتی: «فاكِهَة»}} مفهوم گستردهاى دارد، و همه انواع ميوه را شامل مىشود،
ولى اهميت{{صورتی: «خرما»}} و{{صورتی: «انار»}} سبب شده كه، بالخصوص از آن دو نام برده شود، و اين كه، بعضى از مفسران
پنداشتهاند: اين دو ميوه در مفهوم «فاكهة» داخل نيست، اشتباه است؛ زيرا علماى لغت
آن را انكار كردهاند، و اصولًا عطف «خاص» بر «عام» در مواردى كه امتيازى موجود
باشد، كاملًا معمول است. [4]
'''فاكهين:'''
{{(آیه):كَانُوا فيها
فاكِهينَ}}
{{صورتی:«فاكهين»،}} گاه، به معناى استفاده كردن از «فواكه» و ميوهها، گاه، به معناى گفتگوهاى
فكاهى و سرورانگيز، و گاه، به معناى هر گونه تنعم و تلذذ تفسير شده است، و معناى
اخير از همه جامعتر است.
از مادّه{{صورتی: «فكه»}} (بر وزن نظر)، به معناى مسرور و خندان بودن و ديگران را با سخنان شيرين و
مزاح مسرور كردن است، بعضى
[1]سوره بقره: 69؛[https://lib.eshia.ir/27575/1/357/فاقِع مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، ج1، ص357.]
[2]سوره يس: 55؛[https://lib.eshia.ir/27575/18/440/فاكه مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، ج18، ص440.]
[3]سوره يس: 55؛[https://lib.eshia.ir/27575/18/440/فاكهون مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، ج18، ص440.]