responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 1  صفحه : 411

{{صورتی:«فاسقين»}} كسانى هستند كه از راه و رسم عبوديت و بندگى پا بيرون نهاده‌اند؛ زيرا{{صورتی: «فسق»}} از نظر ريشه لغت به معناى خارج شدن هسته از درون خرما است سپس در اين معنا توسعه داده شده و به كسانى كه از جاده بندگى خداوند بيرون مى‌روند اطلاق شده است. [1]

'''فَاسْمَعُونِ:'''

{{(آیه):بِرَبِّكُمْ فَاسْمَعُونِ}}

{{صورتی:«فَاسْمَعُونِ»}} از مادّه‌{{صورتی: «سَمع»}} به معناى «به سخنان من گوش فرا دهيد» است. [2]

'''فَاصْدَعْ:'''

{{(آیه):فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ}}

{{صورتی:«فَاصْدَعْ»}} از مادّه‌{{صورتی: «صدع»}} در لغت به معناى «شكافتن به طور مطلق»، و يا شكافتن اجسام محكم است، و از آنجا كه با شكافتن چيزى، درونش آشكار مى‌شود، اين كلمه به معناى اظهار و افشا و آشكار كردن آمده است. و به درد سر شديد هم‌{{صورتی: «صداع»}} مى‌گويند، به خاطر اين كه گويى مى‌خواهد سر را از هم بشكافد! [3]

'''فَاصْفَحْ:'''

{{(آیه):فَاصْفَحِ الصَّفْحَ}}

{{صورتی:«فَاصْفَحْ»}} از مادّه‌{{صورتی: «صَفح»}} به معناى روى بگردان و صرف‌نظر كن است. [4]

'''فاطِر:'''

{{(آیه):فاطِرِ السَّمَاواتِ}}

{{صورتی:«فاطِر»}} از مادّه‌{{صورتی: «فطور»،}} در اصل به معناى شكافتن از طول است، و از آنجا كه آفرينش موجودات همانند شكافته شدن ظلمت عدم، و بيرون آمدن نور هستى است، اين تعبير در مورد خلقت و آفرينش، به كار مى‌رود، مخصوصاً با توجّه به علوم روز كه مى‌گويد: مجموعه عالم هستى در آغاز توده واحدى بوده، كه تدريجاً شكافته شده، و بخشهايى از آن جدا گرديده، اطلاق كلمه «فاطر» بر ذات پاك خداوند، مفهوم تازه‌تر و روشن‌ترى به خود مى‌گيرد. [5]

'''فاقِرَة:'''

{{(آیه):أَنْ يُفْعَلَ بِها فاقِرَةٌ}}

{{صورتی:«فاقِرَة»}} از مادّه‌{{صورتی: «فقرة»}} (بر وزن ضربة) و جمع آن‌{{صورتی: «فقار»}} به معناى مهره‌هاى پشت است؛ بنابراين «فاقِرَة» به حادثه سنگينى مى‌گويند كه مهره‌هاى پشت را در هم مى‌شكند، و{{صورتی: «فقير»}} را از اين رو فقير گفته‌اند كه گويى پشتش شكسته است.

{{صورتی:«فاقِرَة»}} صفت براى موصوف محذوفى است، و در تقدير «داهية فاقرة» مى‌باشد، و «تَظُنُّ» فعل است كه فاعل آن «وُجُوه» است، و در تقدير «ارباب الوجوه» يا «ذوات الوجوه» مى‌باشد. [6]

[1]سوره بقره: 26؛[https://lib.eshia.ir/27575/1/191/%%% مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، ج1، ص191.]

[2]سوره يس: 25؛[https://lib.eshia.ir/27575/18/371/فَاسْمَعُونِ مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، ج18، ص371.]

[3]سوره حجر: 94؛[https://lib.eshia.ir/27575/11/160/فَاصْدَعْ مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، ج11، ص160.]

[4]سوره حجر: 85؛[https://lib.eshia.ir/27575/11/146/فَاصْفَحْ مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، ج11، ص146.]

[5]سوره انعام: 14؛[https://lib.eshia.ir/27575/5/218/فاطِر مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، ج5، ص218.]؛سوره فاطر: 1؛[https://lib.eshia.ir/27575/18/183/فاطِر مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، ج18، ص183.]

[6]سوره قيامت: 25 ؛[https://lib.eshia.ir/27575/25/308/فاقِرَة مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، ج25، ص308.]

نام کتاب : لغات در تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 1  صفحه : 411
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست