نام کتاب : ترجمه و تفسير نهج البلاغه ( فارسي ) نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 2 صفحه : 270
< شعر > 3 و قال السّها للشّمس انت خفيّة و قال الدّجى للصّبح لونك حائل 4 و طاولت الأرض السّماء سفاهة و فاخرت الشّهب الحصى و الجنادل 5 اذا بان عضدى ما تأسّف منكبى اذا فات زندى ما بكته الانامل 6 فيا موت زر انّ الحياة ذميمة و يا نفس جدّى انّ دهرك هازل < / شعر > 1 - وقتى كه رواج نادانى را در ميان مردم ديدم ، بقدرى خود را به نادانى زدم كه گمان كردند من هم مانند آنان نادانم . 2 - در آن زندگى اجتماعى كه مادر [1] حاتم طايى [2] را به بخل و لئامت توصيف كند و باقل [3] قس بن ساعده ايادى [4] را به حماقت متهم و معيوب بسازد . 3 - ستارهء سها [5] بآفتاب بگويد : تو تاريك و ناپيدايى و تاريكى شب به صبحگاه بگويد : رنگ تو تيره و دگرگون است . 4 - زمين از روى سفاهت ، بلندى و اعتلاء بر آسمان بجويد و شنها و سنگها به ستارههاى شهاب مباهات كند و برترى بطلبد . 5 - [ در اين اجتماع : ] اگر دستم [6] بريده و از تنم جدا شود ، دوشم تأسفى نمىخورد و اگر بازويم نابود شود ، انگشتان دستم گريه بر آن نمىكنند . 6 - [ حال كه چنين است ] پس اى مرگ به ديدارم بشتاب كه زندگى تباه است و اى جان من ، بكوش و از تنم بيرون رو كه روزگارت مسخره اى است ) گريههاى تلخ و سوزان ابو العلاء كه در ابيات فوق در كلمات مجسّم شده است ،
[1] مادر نام شخصى از عرب است كه در بخل و لئامت ضرب المثل است . [2] حاتم طايى بعكس مادر ضرب المثل در سخاوت و كرامت بوده است . [3] باقل شخصى است كه در ميان عرب به حماقت مشهور است . [4] قس بن ساعده از حكماى عرب بوده است . [5] سها ستاره اى از نبات نعش كوچك . [6] عضد قسمت بالاى دست ما بين شانه و آرنج .
270
نام کتاب : ترجمه و تفسير نهج البلاغه ( فارسي ) نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 2 صفحه : 270