نام کتاب : ترجمه و تفسير نهج البلاغه ( فارسي ) نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 2 صفحه : 147
( آنان كسانى هستند كه خداوند ايمان را در قلوب آنان تثبيت نموده و از روحى كه منسوب بخود اوست آنان را تأييد كرده است ) . با نظر به مجموع آيات مربوطه روح حقيقتى از امر ملكوتى الهى است كه حقايق فوق جريانات عالم خلق را در قلمرو طبيعت ، به جريان مىاندازد . به همين جهت است كه خداوند در اكثر آيات روح را بخود نسبت مىدهد . اگر روح به جبرئيل يا هر فرشتهء ديگر تفسير شود ، مقصود حقيقتى والاتر از ساير فرشتگان است ، چنانكه در بارهء جبرئيل گفته شده است . بنا بر اين ، آن نظريه اى كه در تجرد روح مطرح كرديم و گفتيم : انسان از عالم طبيعت سر بر مىكشد و تدريجا روان او بوسيلهء كمالجويى رو به تجرّد مىرود و شايستهء تأييد روح الهى مىشود ، تقويت مىگردد . در حقيقت وضع آدمى چنين است كه خداوند متعال نخست با دميدن روح انسانى ( و نفخت فيه من روحى ) امتيازى براى انسان در عالم طبيعت مىبخشد ، يعنى زمينهء رشد و كمال را در مادهء خلقت او بوجود مىآورد و هنگامى كه در مجراى انسانيت و كمالجويى براه مىافتد ، با روحى والاتر از روح ابتدايى تأييد مىگردد . اين حقيقت ملكوتى كه يك معناى گسترده اى دارد ، از امر الهى بوده و براى انسانها قابل شناسائى نمىباشد . * ( وَيَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَما أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا ) * [1] . ( از تو در بارهء روح مىپرسند ، به آنان بگو روح از امر پروردگار من است و بشما جز اندكى از علم داده نشده است ) . 89 ، 90 - فمثلت انسانا ذا اذهان يجيلها و فكر يتصرّف بها ( انسانى تجسم يافت و در اين انسان نوساخته ذهنها بوجود آورد تا آنها را بكار بياندازد و انديشهها در مغزش به جريان انداخت كه در تنظيم حيات خويش و تصرف در جهان طبيعت دست بكار شود ) .