نام کتاب : من لا يحضره الفقيه ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 3 صفحه : 444
آن حضرت به او فرمود كه در خانهء خود صدايش را به اذان بلند نمايد ، هشام گويد : من اين كار را انجام دادم و خداوند متعال بيمارى را از تن من بيرون برد و فرزندانم را بسيار ساخت . راوى او محمّد بن راشد گويد : من نيز هميشه بيمار بودم ، و هيچ گاه خالى از بيمارى نبودم ، همين طور عدّه اى از خدمتكارانم و عيالم پيوسته بيمار بودند تا جايى كه گاه تنها مىماندم و هيچ كس نبود كه مرا خدمت و تيمار كند ، وقتى اين خبر را از هشام شنيدم خود بدان عمل كردم ( به صداى بلند در خانه خود اذان گفتم ) و خداوند از من و همراهان و عيالم بيماريها را بر طرف ساخت خدا را بر اين نعمت شكرگزارم . 904 - روايت كردهاند كه هر كس اذان را بشنود ، و همانند مؤذّن هر چه او ميگويد وى نيز بگويد ، روزيش زياده شود . 905 - روايت كردهاند از عبد الله بن على كه گفت : زمانى من كالا و مال التّجاره خود را از بصره به مصر بردم ، و وارد آن شهر شدم ، روزى در راهى عبور ميكردم كه ناگاه چشمم به پيرمردى بلند قامت و بسيار تيره رنگ و سياه پوست افتاده كه موى سر و ريشش سپيد بود ، و دو جامه يا بالا پوش كهنه بر تن داشت ، كه يكى سياه و ديگرى سفيد رنگ بود ، پرسيدم اين مرد كيست ؟ گفتند : او بلال صحابى رسول خدا صلَّى الله عليه و آله است . بىدرنگ چند لوح ( كه در قديم بر آن چيز مىنوشتند ) يا دفتر
444
نام کتاب : من لا يحضره الفقيه ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 3 صفحه : 444