responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : من لا يحضره الفقيه ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 3  صفحه : 299


مكلَّف بوده‌اند گناهى بر آنان نبوده است ، لذا در اين مورد حكايت صحيح بشرح آتى است :
607 - حكايتى است مروى از امام صادق عليه السّلام كه آن حضرت فرمود :
روزى بهنگام عصر سليمان بن داود عليه السّلام مشغول سان و بازديد از اسبان شد و بنظاره آنان سرگرم گرديد تا خورشيد رخ در حجاب كشيد و فرو رفت ، پس آن حضرت بفرشتگان دستور داد : خورشيد را بر من باز گردانيد تا نمازم را در وقت مقرّرش بجا آورم و ايشان خورشيد را باز گردانيدند ، آن حضرت برخاست و مشغول وضو شد به اين ترتيب كه دو ساق پاى خود و گردنش را مسح نمود و به اصحاب خود كه نماز ايشان فوت شده بود امر كرد تا به همان ترتيب عمل كنند وضوى ايشان براى نماز به اين نحو بود ، سپس سليمان برخاست و نماز گزارد و هنگامى كه از نماز فارغ شد خورشيد نيز غروب كرد و ستارگان بردميد ، اين وفق همان فرمايش خداوند عزّ و جلّ است كه ميفرمايد : * ( وَوَهَبْنا لِداوُدَ سُلَيْمانَ نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّه أَوَّابٌ ، إِذْ عُرِضَ عَلَيْه بِالْعَشِيِّ الصَّافِناتُ الْجِيادُ ، فَقالَ إِنِّي أَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَيْرِ عَنْ ذِكْرِ رَبِّي حَتَّى تَوارَتْ بِالْحِجابِ ، رُدُّوها عَلَيَّ فَطَفِقَ مَسْحاً بِالسُّوقِ وَالأَعْناقِ ) * [1] يعنى : ( و ما سليمان را به داود عطا كرديم كه سليمان نيكو بنده اى بود و پيوسته بدرگاه خداوند الحاح و زارى و شيوهء توبه داشت بدان هنگام كه اسبان تيز تك را در وقت عصر بر او عرضه داشتند ( و او بديدن آنها از نماز غافل ماند ) پس خويشتن را به سرزنش گفت : من دوستى اين اسبان



[1] مرحوم استاد ميرزا ابو الحسن شعرانى در اين آيات نظرى اظهار فرموده‌اند كه قابل توجّه است به تفسير ابو الفتوح پاورقى ذيل آيه مراجعه شود ج 9 ص 370 .

299

نام کتاب : من لا يحضره الفقيه ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 3  صفحه : 299
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست