نام کتاب : دلائل الصدق لنهج الحق ( فارسي ) نویسنده : الشيخ محمد حسن المظفر جلد : 1 صفحه : 496
خاموش كردى . گفت : عمر بن خطاب بود . اين مردى است كه باطل را دوست ندارد . [1] مصنّف - رفع الله درجته - مىگويد : در الجمع بين الصحيحين از ابو هريره نقل شده كه گفت : نماز اقامه شد و پيش از آنكه پيامبر ( ص ) براى اقامه نماز از حجره اش خارج شود ، نمازگزاران صفوف نماز را در حال ايستاده تشكيل دادند . پيامبر ( ص ) آمد و چون در جايگاه خود ايستاد ، بيادش آمد كه جنب است . به ما گفت : در جاى خود باشيد . ما همانگونه ايستاده مانديم تا پيامبر ( ص ) غسل كرد و سپس به سوى ما آمد . آب از سرش مىچكيد كه تكبير گفت و نماز را به جاى آورديم . شايسته است كه انسان عاقل و خردمند بينديشد كه آيا پسنديده است كه كوچكترين مردمان را چنين توصيف كنند كه براى اقامه نماز حاضر شد و در صف نماز ايستاد ولى جنب بود ؟ ! آيا اين چيزى جز اين مطلب را مىرساند كه وى پيامبر ( ص ) در عبادت پروردگارش كوتاهى كرده و با اينكه خداى متعال فرموده : * ( « وَسارِعُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ » ) * [2] و * ( « فَاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ » ) * [3] ، از پيشى گرفتن بدان تعلل ورزيده است ؟ ! كدام مكلف است كه در پذيرش اين دستور قرآن ، از پيامبر ( ص ) شايسته تر باشد ؟ در الجمع بين الصحيحين از ابو هريره نقل كرده كه گفت : رسول خدا ( ص ) يكى از دو نماز عشا را - ولى بيشتر ظن من آن است كه نماز عصر بود - براى ما دو ركعت اقامه كرد و سلام گفت . سپس حركت كرد و به سوى چوبى كه در جلوى مسجد قرار داشت ، رفت و دستش را بر آن قرار داد . ابو بكر و عمر هم در ميان آنان بودند و از هيبت پيامبر ( ص ) ترسيدند و از تذكر آن خوددارى كردند . مردم به سرعت خارج شدند و ضجه به راه انداختند كه نماز را قصر خواندى . مردى كه ذواليدين ناميده مىشد ، گفت : اى پيامبر خدا ! آيا
[1] . مسند احمد ، ج 3 ، ص 435 . [2] . آل عمران / 133 . [3] . بقره / 148 .
496
نام کتاب : دلائل الصدق لنهج الحق ( فارسي ) نویسنده : الشيخ محمد حسن المظفر جلد : 1 صفحه : 496