اين رمى نيز بعد از طلوع شمس است و شافعى قائل اين است و نزد ابى حنيفه نفر قبل از طلوع فجر جايز است و از أمير المؤمنين عليه السّلام و ابى ذر غفارى روايتست كه معنى آيه اينست بهر نفر كه قيام نمايد از اول و دوم گناه او مغفور شود و آن حج كه كرده باشد كفارهء گناه او بود و مجاهد گفته كه ( فلا اثم عليه الى قابل ) يعنى گناه او بر او ننويسند تا سال ديگر معوية بن قره گفته كه هر كه نفر بجا آرد از گناهان خود بيرون آيد چنان كه آن روز از مادر متولد شده باشد و تتمه آيه اين است كه * ( وَاتَّقُوا اللَّه ) * و بترسيد از خداى تعالى در مجامع امور خودتان تا از عذاب او رسته شويد و بمثوبات جليلهء او فايز گرديد * ( وَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ ) * و بدانيد كه بتحقيق شما * ( إِلَيْه تُحْشَرُونَ ) * بسوى خدا محشور خواهيد شد يعنى بعد از احياء بمجازات و مكافات خواهيد رسيد و اصل حشر جمع است بعد از تفرق آوردهاند كه اخنس ثقفى مردى شيرين سخن و نيكو صورت بود حضرت رسالت صلَّى اللَّه عليه و آله را طراوت روى وى و حلاوت گفتگوى او خوش آمدى روزى بمجلس اشرف آن حضرت صلَّى اللَّه عليه و آله آمد و به اين مضمون متكلم شد كه آمدهام تا حلقه بيعت اسلام در گوش ارادت كشم و غاشيهء خدمت سيد انام عليه الصلاة و السلام بر دوش مطاوعت افكنم و اين سخنان را بسوگند مؤكد ساخته خدا را بگواهى آورد و رسول صلَّى اللَّه عليه و آله از نفاق او بى خبر بود چون باز گشت و از عمران مدينه در گذشت زراعت قومى را به آتش بسوخت و چهارپايان مسلمانان را بشمشير پى كرد حقتعالى فرمود كه * ( وَمِنَ النَّاسِ ) * و از مردمان * ( مَنْ يُعْجِبُكَ ) * كس هست كه در شگفت اندازد و خوشحال مىسازد ترا * ( قَوْلُه ) * گفتار او * ( فِي الْحَياةِ الدُّنْيا ) * در مصالح زندگانى دنيا و اسباب معاش تعجب حيرتيست كه عارض انسان مىشود جهت عدم علم او بسبب متعجب منه و جار و مجرور متعلق است بقول اى ( ما يقوله فى امور الدنيا و اسباب المعاش ) مراد آنست كه حلاوت و فصاحت گفتار او در امور دنيويه و تدبير آن تو را بتعجب ميآورد * ( وَيُشْهِدُ اللَّه ) * و بگواهى ميآورد خداى را * ( عَلى ما فِي قَلْبِه ) * بر آن چيزى كه در دل او است يعنى ميگويد كه دل و زبان من يكى است * ( وَهُوَ ) * و حال آنكه او * ( أَلَدُّ الْخِصامِ ) * ستيزنده تر است در خصومت با اهل اسلام و ميتواند بود كه خصام بمعنى مصدر نباشد كه مخاصمه است بلكه جمع خصم باشد مانند صعب و صعاب يعنى سختترين دشمنان در دشمنى * ( وَإِذا تَوَلَّى ) * و چون برگردد از حضرت تو و گويند معنى آنست كه چون غالب شود و والى گردد * ( سَعى فِي الأَرْضِ ) * بشتابد در زمين مدينه * ( لِيُفْسِدَ فِيها ) * تا تباهى كند