responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير كبير منهج الصادقين في الزام المخالفين ( فارسي ) نویسنده : الملا فتح الله الكاشاني    جلد : 1  صفحه : 431


دشمن درماندگانيم گفتم مرا هيچ معلوم نشد كه تو كيستى بيان زياد كن فرمود كه لنحن على الحوض رواده نذود نسعد وراده و ما فاز من فاز الا بنا و ما خاب من حبنا زاده و من سرنا نال منا السرور و من ساءنا ساء ميلاده و من كان غاصبنا حقنا فيوم القيمة ميعاده يعنى ما آب دهندگانيم از حوض كوثر آيندگانى را كه توجه بما كنند پس بسعادت و سرور نزديك ما مستسعد گردند و هر كه نجات يافته جز بوسيله ما نجات نيافته و هر كه دوستى ما توشه او بوده هرگز بىبهره و بى نصيب نشود و هر كه ما را مسرور ساخته مسرور گردانيديم ما او را و هر كه بدى بما رسانده بر وجه حلال از مادر متولد نشده يعنى ولد الزنا و حرام زاده است و هر كه حق ما را غصب كرده باشد روز قيامت در محكمهء جزا وعده گاه ما و اوست اين بگفت و از نظر من غايب شد بسى تأسف خوردم كه ندانستم كه اين كيست چون به مكه رسيدم روزى در مطاف جماعتى از مردم را ديدم حلقه زده و بسيارى از خلايق بر پا ايستاده فرا پيش رفتم كه ببينم كه چيست و اين غوغا بر سر كيست همان كودك را ديدم كه مردمان بر او جمع گشته بودند و از او مسائل حلال و حرام ميپرسيدند و دقايق قرآنى و حديث نبوى استفسار ميكردند و او ايشان را جواب ميداد و به زبان فصيح و بيان مليح گره از مشكلات ايشان ميگشاد از يكى پرسيدم كه اين كيست گفت ويحك اين را نميشناسى او آن كس است كه سنگريز هاى بطحاى مكه وى را ميشناسند او آدم آل عبا و قرة العين شهيد كربلا على بن الحسين زين العابدين است عليه السلام عبد اللَّه بن مبارك چون اين سخن بشنيد در دست و پاى وى افتاد و ببوسيد و گريه كنان گفت يا بن رسول اللَّه ص آنچه از مظلومى و محرومى اهل بيت خود فرمودى راست گفتى كه در اين امت با هيچ جماعتى آن جفا نرفته كه بر اهل بيت رسالت صلَّى اللَّه عليه و آله و سلَّم رفته شب و روز از دست دشمنان با رنج و تعب قرينند و دمادم با غصه و الم همنشين ابن جوزى كه از حنابله است از شقيق بلخى روايت كند كه در سنهء تسع و اربعين و مائة با جمعى از مردمان متوجه حج شدم چون بقادسيه رسيدم جوانى زيبا صورتى گندم گون را ديدم كه جامهء پشمينه پوشيده و از قافله كناره گرفته تنها نشسته با خود گفتم اين مرد از صوفيه است ميخواهد كه بطريق گدايى و دريوزه از مردمان سؤال كند و از روى ابرام و الحاح از ايشان طعام و شراب طلبد تا آنكه خود را به مكه رساند به خدا كه بروم و او را اين توبيخ كنم چون نزديك وى رسيدم به من نگريست و گفت يا شقيق اجْتَنِبُوا كَثِيراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ با خود گفتم كه اين بندهء صالح است كه ناطق شد به آنچه در باطن من گذشته بود پس از من غايب شد و من در تفحص او بودم تا از وى بحلى طلبم چون به واقصه نزول كرديم ديدم او را كه نماز ميگذارد و اعضاى او چون بيد ميلرزيد و آب از چشم او مانند باران روان بر رخسارهء او ميريزيد با خود

نام کتاب : تفسير كبير منهج الصادقين في الزام المخالفين ( فارسي ) نویسنده : الملا فتح الله الكاشاني    جلد : 1  صفحه : 431
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست