برادرزادهء او خواجه مجد الدين نيز حكومت [ فارس ] [1] كرد . اما اكنون در آن قوم نعمت و املاك نمانده است و كس نيز نه كه از او باز گويند . طاوسيان [2] اصلشان از تخم طاوس بن كيسان است و او از تابعين بود و در ايشان علماء عالى مرتبه بودهاند چون شيخ محمد و پسرش ابو جعفر عراقى . [ [3] امام سعيد امام الدين رافعى اعلى الله درجته در ذكر او آورده است كه هو معروف بحسن السيرة و الوجاهة و كان له سعى جميل فى اسقاط الضرائب و المكوس و بورك فى نسله عددا و رياسة . ] [4] فرزندان ايشان به دو شعبه منشعب شدند : بعضى كه بعلم موصوف بودند ، از ايشان مولاناء سعيد علاء الدين [ محمد ] [5] طاوسى صاحب تعليقه است و استاد علماى زمان خود بود . از بزرگى مقبول القول شنيدم كه در [ شب روز وفات او ] [6] بخواب ديد شخصى نورانى گرداگرد جامع مىگشت و اين بيت مىخواند : شعر مدارس آيات خلت من تلاوة * و مهبط وحى مغفر العرصات در روزش مولانا علاء الدين در گذشت . در تاريخ وفاتش مولانا شهاب الدين زاكانى گفت : علاء ملت و دين افضل ائمهء عصر * گزيدهء علما مفخر [7] اولوا الافضال گذشته بد ز صفر ده كه سوى حضرت شد * بسال ششصد و هفتاد و دو بوقت زوال شعبهء ديگر وزراء و صدور بودند . [ اخلاف ايشان اكنون طالب علمند و اهل
[1] - فقط در نسخهء ق [2] - ب : طاوسان [3] - ازينجا تا آخر قسمت طاوسيان از نسخه ب ساقط است . [4] - قسمت بين دو قلاب در نسخهء ق نيست [5] - فقط در نسخهء ق [6] - ق : در شب روزى كه مولانا علاء الدين وفات يافت [7] - ر : معجز - ق : زبدهء .