طاب ثراه اخراج كرد و با باغ بهم بر خوابگاه [1] خود وقف گردانيد ، تمامت سبيل است و هيچ ملكى نيست . اول در قزوين كاريز نبوده است و آب از چاه مىخوردهاند و چاه آنجا زيادت از صد گز فرو رود . حمزة بن اليسع كه حاكم قم بود و سلطان محمود بن سبكتكين قزوين نيز به دو داد ، كاريزى بيرون آورد [ و در جامع بود ] [2] چنان كه باكثر محلات مىرسيد و اكنون مطموس است . ثانى طيفورى [3] [ بر محلت دزج . امير جمال الدين طيفور اخراج كرد و آن را دو شعبه است : يكى طرخانى دوم بطحا بادى ( ؟ ) [4] . ] ثالث كاريز زويارى [5] بر محلت ابهر . رابع سيدى [6] بر محلت دستجرد . خامس خاتونى [7] [ بر محلت صامغان و رى . ارسلان خاتون بنت سلطان الب ارسلان سلجوقى اخراج كرد . گويند قزوين در وجه اخراجات او بود و او بهر چندگاه آنجا رفتى و بر ظاهر شهر نزول كردى . اهل قزوين را آب وفا نمىكرد . به خدمت او رفتند تا از او التماس كنند كه كاريزى بيرون آورد . او را ديدند چرخ زنان در پيش . فكر كردند كه چون او در نصابى است كه بدست خود دوك مىرسد ، دلش ندهد التماس ما مبذول داشتن و هيچ نگفتند . او بنور فراست [8] دريافت و گفت چرخ پيرايهء بهين زنان است تا بدان مشغول باشند و فكرشان بناشايست [9] نرود و ميدانم كه شما را التماسى است و بسبب چرخ گردانيدن من موقوف داشتيد ، تقرير بايد كرد تا بقبول مقرون شود . ايشان بخرد و همت و عفت او مقر [10] شدند و التماس باز گفتند . او بفرمود تا استادان به كار مشغول شدند و تا آب روان نشد ، از قزوين غيبت نكرد . رحمة الله عليها . ]
[1] - مسلما مقصود مرقد و خوابگاه ابدى يعنى گور اوست [2] - ب فقط [3] - ب ندارد [4] - ر : رطما بادى - ف : بطمابادى - نسخهء تدوين رافعى بنقل از كتاب مينودر ( ص 113 ) « مطاباديه » [5] - ر ، ب : رودبارى - ايضا رافعى : زرارى [6] - ر : رشيدى - م : سيدكى - رافعى : سيديه [7] - قسمت بين دو قلاب در نسخهء ب نيست [8] - ر : بفراست [9] - م : ناشايست - ف : به چيزى كه نشايد [10] - ر : معترف .