responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاريخ گزيده نویسنده : حمد الله مستوفي قزويني    جلد : 1  صفحه : 757


[ سلطان در حق او فرمود :
شعر از فضل سرت بر آسمان مىسايد * زان بر سر تو موى همى برنايد ما را سر تو چو ديده در مىبايد * در ديده اگر موى نباشد شايد ] [1] مهستى رباعيات خوب دارد . در حق خوش پسرى قصاب گفته است :
شعر هر كارد كه از كشتهء خود برگيرد * و اندر لب و دندان چو شكر گيرد گر بار دگر بر گلوى كشته نهد * از ذوق لبش زندگى از سر گيرد [ قصاب چنان كه عادت اوست مرا * بفكند و بكشت و گفت كاين خوست مرا پس لابه كنان نهاد سر بر پايم * دم ميدهدم تا بكند پوست مرا ] [2] فردوس [3] مطربه بوقت آنكه خوارزمشاه بر سلاطين غور دست يافت ، بر حسب حال گفت :
شعر شاها ز تو غورى بلباسات بجست * مانندهء جوژه از كف خات بجست از اسب پياده گشت و رخ پنهان كرد * فيلان به تو شاه داد و از مات بجست بنت البخاريه [4] سخنان نيكو دارد . منها .
شعر ما را بدم پير نگه نتوان داشت * در خانهء دلگير نگه نتوان داشت آن را كه سر زلف چو زنجير بود * در خانهء بزنجير نگه نتوان داشت عايشه مقريه [5] رباعيات نيكو دارد . منها :
گفتم دلم از تو بوسه‌اى خواهان است * گفتا كه بهاى بوسهء من جان است دل آمد و در پهلوى جان زد انگشت * يعنى كه بخر ، بيع بكن ارزان است



[1] - م فقط
[2] - م ، ف
[3] - ر : فردوسيه
[4] - ب : بنت التحاريه ؟ - ر ندارد
[5] - ب ، ف .

757

نام کتاب : تاريخ گزيده نویسنده : حمد الله مستوفي قزويني    جلد : 1  صفحه : 757
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست