كمال الدين اسماعيل اصفهان [1] نظم خوب دارد و خيالات شيرين انگيخته [ و رسائل بكمال دارد . منها الرسالة القوسية . در فترت مغول در اصفهان شهيد شد و به خون خود اين دو رباعى ] [2] بر ديوار نوشت : شعر دل خون شد و شرط جانگدازى اينست * در مذهب ما كمينه بسازى اينست با اين همه هم هيچ نمىيارم گفت * شايد كه مگر بنده نوازى اينست و له [ كو دل كه دمى بر وطن خود گريد * بر حال من و واقعهء بد گريد دى بر سر مردهاى دو صد گريان [3] بود * امروز يكى نيست كه بر صد گريد ] [4] كافى كرجى و هو ابو الفرج احمد بن محمد مداح مجد الدين علاء الدوله [5] همدانى بود [6] [ به اول فترت مغول در گذشت . به زبان كرجى اشعار خوب دارد . دو [7] سه بيت نوشته شد ، از جهت تبرك
[1] - در نسخه م قبل از كمال الدين آمده است : قنادى ولى . بدون هيچگونه توضيحى . [2] - ب ندارد [3] - ف : شيون [4] - در نسخه ب . ق نيست [5] - ف ، ر : عماد الدوله [6] - ق تا اينجا بيشتر ندارد [7] - ر : سه بيت . در نسخهء م چنان كه در متن نقل شد ، با اينكه نوشته شده « دو سه بيت » ، شش بيت آمده ولى در نسخهء ر سه بيت بيشتر نيامده بدين ترتيب : مكرودى كانه و دى حلان هما * نه ركشان ماندونه بوسكلشان هندو سازمانه كوركامك و رسان سرين * حرامك و مردى بدبرند روزشان برسا چه نه كه واجى كه كره هزار دينار سره * بدان كلاه كوه سى هرى مرنه كواه