شده ز فرط هنر خسرو سرير مقال * خرد ز جان و ز دل بندگيت ورزيده توئى سلالهء بكران و طبع نازك تو * بخوبروئى بكران نظم كوشيده ز بوستان ضمير [1] تو نسخهاى بودم * كنون ز بنده كسى [ نسخه را [2] ] بدزديده اگر تو لطف كنى ديگرى فرستى باز * سزا بود بسزاوار خويش بخشيده بمان هميشه سزاوار در جهان هنر * ز جام فضل [ و هنر آب لطف [3] ] نوشيده رودكى و هو [ ابو عبد الله جعفر بن محمد [4] ] مقدم شعراى فرس است و پيش ازو اهل عجم نيز شعر عربى گفتندى . معاصر امير نصر سامانى بود . اشعار بسيار دارد ، اما اندكى مشهور است و در تاريخ منوچهر ( ؟ ) [5] خواندم كه او را هفتصد هزار بيت شعر بود و در آن تاريخ اشعار او بسيارست . كليله و دمنهء فارسى منظوم از منشآت اوست . [ اين بيت از آن جاست : اندر آن شهرى كه موش آهن خورد * باز پرد در هوا كودك برد ] [6] رفيع الدين لنبانى لنبان دهيست از ولايت اصفهان و او معاصر [7] بود . اشعار خوب دارد . ديوانش مشهور است . [8]
[1] - م : فضيل - ب : مقال [2] - ر : هست آن - ب : هست و آن [3] - ب . مل علم و عقل [4] - م فقط - در نسخهء ر سفيد گذاشته شده [5] - ق : منوحبى ( ؟ ) - ر ، م : [ تاريخ خواندم ] [6] - م فقط [7] - م ، ق ، ر [8] - شرح حالش در نسخهء ب نيست . تذكرة الشعراء دولتشاه سمرقندى : « از اقران خواجه جمال الدين محمد عبد الرزاق است . . . در اوان جوانى از جهان فانى برياض جاودانى تحويل نمود و اثير الدين اومانى اوصاف سخنورى او را بسيار بنظم آورده و رفيع معاصر سعيد هروى است . . . ديوان رفيع و اثير الدين اومانى در عراق عجم بسيار محترم و عزيز است و شعر اين هر دو شاعر را شهرتى تمام است اما در خراسان و ما وراء النهر متروك است . » .