چهار فرسنگى بغداد ، بموضعى كه اكنون به دو باز مىخوانند ، مدفون است . شيخ امام جعده تبريزى معاصر فقيه زاهد بود . بتبريز مدفون است ، در مقبرهء گجيل . شيخ بابا فرج تبريزى معاصر فقيه زاده بود . بمقبرهء گجيل تبريز مدفون است . شيخ اوحد الدين كرمانى نظم خوب دارد . گويند چون او در سماع گرم شدى پيراهن امردان بدريدى و سينه بسينهء ايشان نهادى . چون ببغداد رسيد ، خليفه پسرى صاحب جمال داشت . اين سخن بشنيد فكر كرد كه او مبتدع است و و كافر اگر با من چنين حركتى كند او را بكشم . چون سماع گرم شد ، شيخ بكرامات دريافت و گفت : شعر سهل است مرا بر سر خنجر بودن * در پاى مراد دوست بيسر بودن تو آمدهاى كه كافرى را بكشى * غازى چو توئى رواست كافر بودن [ تا ظن نبرى كه ما ز خنجر ترسيم * وز بستن پا و رفتن سر ترسيم ما گرم روان دوزخ آشامانيم * از گفت و مگوى خلق كمتر ترسيم ] [1] پسر خليفه سر در پاى شيخ نهاد و مريد شد . [ و ايضا هم از اشعار اوست : او حد در دل همى زنى خود دل كو ؟ * عمرى است كه راه مىروى منزل كو ؟