گرسنه بود و هر كه توانگرى بمال داند هميشه درويش بود و هر كه حاجت از خلق خواهد همه روز محروم باشد يعنى سيرى از دنيا بايد و توانگرى بقناعت از حق بايد خواست . ] [1] شيخ ابو بكر بن عبد الله بن طاهر طائى الأبهرى - وفاتش در سنهء ثلاثين و ثلاثمائة به زمان مقتفى خليفه . از سخنان اوست : درويش آن است كه او را رغبت نبود و اگر بود از حد كفاف فراتر نشود . در هر كه دوستى دنيا بينى با وى مياميز . او را پرسيدند در اين راه بچه طريق رويم تا رستگار باشيم ؟ گفت آنچه گفتند بكن بكن و آنچه گفتند مكن مكن . شيخ ابو بكر شبلى - وفاتش در سنهء اربع و ثلاثين و ثلاثمائة ، به زمان مكتفى . از سخنان اوست : [ نور الحقيقة خير من نور الحدقة ] [2] . سالك بايد كه هر طاعت كه خداى تعالى آن را گرامى كرده گراميتر دارد و هر معصيت كه حق تعالى نهى فرموده دشمنتر دارد . [ از اشعار شيخ شبلى است : شعر تشاغلتم عنا بصحبة غيرنا * و اظهرتم الهجران ما هكذا كنا و اقسمتم ان لا تحولوا عن الهوى * فقد و حياة الحب بنتم و ما بنا ليالى بتنا نجتنى من ثماركم * فقلبى الى تلك الليالى لقد جنا گويند مجوسى بود در حق مستحقى صد دينار صدقه كرد . شبلى او را گفت . ترا كه ايمان ندارى از صدقه دادن چه سود . مجوسى بگريست و روى به آسمان كرد رقعهاى از آسمان بيفتاد . اين دو بيت بر آن رقعه نوشته : شعر مكافاة السماحة دار خلد * و امن من مخافة يوم بؤس و ما نار بمحرقة جوادا * و لو كان الجواد من المجوس [ 1 ] ]