ميخواهند كه ايشان بيفتند و خوار و ذليل باشند و حق سبحانه و تعالى نميخواهد الا رفعت و بلندى ايشان ديگر فرمود كه قبيلهء ازد و اشعريان در شب كه قرآن ميخوانند ميدانم و ميشنوم و من به آواز قرآن خواندن ايشان در شب منازل ايشان ميدانم و اگر چه من در روز آن منازل را نديدهام و همچنين عليه السّلام فرموده است كه با اشعريان وصلت كنيد و بديشان دختر دهيد و از ايشان دختر بخواهيد كه ايشان همچو بيدهاى مشكاند و احمد بن محمد بن عيسى روايت كند از محمد بن خالد برقى و او از ابى بحترى وهب بن وهب قرشى و او از محمد بن اسحق و او از زهرى كه رسول صلَّى الله عليه و آله و سلَّم فرمود كه ازد و اشعريان و كنده از مناند عدول نكنند و بد دل نشوند و هم بدين اسناد روايتست از ابى البحترى از عمرى از زيد بن السّلام كه رسول عليه السّلام فرمود و جماعت اشعريان را در آن هنگام كه به پيش آمدند كه شما هجرت كنندگانيد با پيغمبران از فرزندان اسماعيل و از ابى البحترى و از غير او و از علماء مدينه روايتست از محمد بن قيس كه پسرى از اشعريان به حضرت رسول عليه السّلام در آمد رسول عليه السّلام او را گفت حاجتى كه دارى بخواه پسر گفت سه بار كه حاجت من آنست كه من به خدا و رسول خدا پناه ميگيرم از آتش دوزخ رسول عليه السّلام فرمود بحقيقت كه حق سبحانه و تعالى ترا از آتش دوزخ در پناه گرفت و روايت كند يوسف بن حرث و او از يوسف بن عبد الله و او از يزيد بن هرون و او از حميد طويل و او از انس بن مالك كه رسول عليه السّلام فرمود قومى كه به پيش من آيند دلهاى ايشان از دلهاى ايشان [ ديگران ] نرمتر باشد بعد از آن اشعريان به حضرت رسول آمدند شهقه زنان و رجزگويان بدين عبارت : شعر غدا نلقى الاحبّه * محمّدا و حزبه و هم ازين هر دو يوسف روايتست از يعلى بن عبيد از عمرو از علا از شهر بن جوشب كه ابو عامر اشعرى بر رسول عليه السّلام در آمد رسول صلوات الله و سلامه عليه فرمود كه آواز خوش اشعريان در حالت قرآن خواندن دلالت كرد مرا بر حسن و نيكويى اسلام ايشان ديگر يوسف بن حرث از يحيى بن ضريس و او از بقية بن وليد و او از