نام کتاب : تاريخ سيستان نویسنده : مؤلف مجهول جلد : 1 صفحه : 381
آمدن امير بيغو بسيستان چون حال بدين جمله بود ، امير بيغو بنزديك امير طغرل بعراق نامه كرد و بسيارى گله كرد از مير جغرى ، و عهدهاء [1] كه اندران وقت كرده بود كه از لب آب جيحون گذاره آمدند ، و خراسان بگرفتند ، همه ياد كرد ، و بسيار عتاب كرد . نامه جواب باز آمد ، و منشورى نبشته ويرا بنزديك امير بو الفضل و مردمان سجستان ، و گفته كه : ما بنزديك مير جغرى نبشتيم تا ديگر چنين بى ادبى نكند ، و منشور سيستان مير بيغو را نبشتيم ، چنان بايد كه پس ازين او را خلاف نكنيد ، و گوش بفرمان وى داريد و خطبه او را كنيد ، و مهر درم و دينار بنام وى كنيد ، و اگر لشگر جغرى بدان جانب آيد او را فرمانبردارى نكنيد ، تا اين جمله بدانيد [2] . چون نامه و منشور بنزديك مير بيغو رسيد پسر خويش را بورى را با حاجبان و لشگر بسيستان فرستاد و نامه نبشت ، كه اينك منشور مير طغرل فرستادم ، چنان بايد كه خطبه بنام من كنيد و مهر [3] بگردانيد ، و حمل [4] بفرستيد و شحنه كه از آن مير جغرى بنزديك شماست بدست لشگر من دهيد ، و لشگر خويش را فرمود كه به هيچ جاى زيان نكنيد ، تا آن وقت كه آنچه گفتم نكنند ، آن وقت دست [5] آتش گيريد و يكى
[1] در اين كتاب مكرر ديده شده است كه بعد از جمعهاى هائى فارسى همزهاى گذاشته شده مانند « عهدهاء » و تصور نشود كه اين خطائى در املاء نويسنده كتابست ، بلكه اين همزه بجاى يائى است كه ما امروز در مورد اضافه بعد از كلمات فارسى مختوم بالف و يا بجاى ياء نكره كه استعمال مىشود مينوشتهاند و در واقع اين همزه نيست و يائى كوچكست و اين كلمهء « عهدهاء » همان « عهدهاى » است [2] اين عبارت : « تا اين جمله بدانيد » پايان منشور امير طغرل است ، و اين همانست كه در پايان فرامين قديم مينوشتند كه : « حكام ذوى العز و الاحترام و مستوفيان عظام در عهده شناسند » . [3] مهر بگردانيد ، مراد همان مهر درم و دينار است كه سكه باشد . [4] حمل ، مراد ماليات نقدى و اجناسى است كه از مصنوعات يا مال التجارهء هر ولايت و مملكت بنزد شاه ميفرستادهاند و امروز آن را بارخانه گويند و سابقا به آن « حملان » هم ميگفتهاند كه مصدرى از باب حمل يحمل بوده است . [5] دست آتش - يعنى دستى آتش - و چون ياء نكره در خراسان مانند كسره تلفظ مىشده است چنان كه امروز هم همانقسم تلفظ مىشود - ظاهرا در اين كلمه املاء را از عين تلفظ گرفته و آن يا را انداخته است .
381
نام کتاب : تاريخ سيستان نویسنده : مؤلف مجهول جلد : 1 صفحه : 381