نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 92
< شعر > ( ( 3760 ) ) بر مثال سنگ وآهن اين تنه ليك هست او در صفت آتش زنه ( ( 3761 ) ) سنگ وآهن مولد ايجاد نار زاد آتش زين دو والد قهر بار ( ( 3762 ) ) باز آتش دستكار وصف تن هست قاهر بر تن او شعله زن ( ( 3763 ) ) باز در تن شعله ابراهيموار كه از او مقهور گردد برج نار < / شعر > تفاعلات عناصر مادى بدن را به وجود مىآورد ، عناصر واجزاى بدن در حال تفاعل مانند اصطكاك سنگ وآهن شرارهء غرايز ومشاعر را به وجود مىآورد . آن گاه همين شراره بر بدن مسلط مىگردد . اما شعلهء ديگرى در وجود انسانى است كه بر برج آتشهاى طبيعى مسلط مىشود . بيان بسيار شيوايى است كه جلال الدين موجوديت انسان در مجراى طبيعت را باز گو مىكند . چند مطلب مهم كه در چهار بيت فوق وجود دارد بقرار زير است . مطلب يكم - به وجود آمدن نفس انسانى در مجارى عالم طبيعت به طورى كه جسمانية الحدوث وروحانية البقاء است يعنى نفس يا خود ، يا من ، با هر تعبيرى كه بتوانيم آن محصول تفاعل ماده وحيات مادى را تعبير كنيم ، مانعى ندارد . اين نفس محصول حياتى است كه خود محصول تفاعلات عناصر طبيعى است ونمىتواند خود به خود وابستهء شعاع ابديت بوده باشد . مطلب دوم - اين نفس كه شرارهاى از تكاپو وتفاعلات عناصر مادى است ، قدرتى را به دست مىآورد كه بر مىگردد وبر به وجود آورندهء خود مسلط مىشود ، زيرا تمام حركات وسكنات وانواع فعاليتهاى بدن تحت تأثير همان نفس به معناى به خود قرار مىگيرد .
92
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 92