نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 74
عقل تو ، اى انسان اسطرلاب وجود تست كه بوسيله آن نزديكى خورشيد هستى را به موجوديت خود در مىيابى ، اما گمان مبر كه اين نزديكى از مقولهء پستى وبالايى وپيش وپس است . آرى ، نزديكى عقل به تو ما فوق چگونگىهاست . آن خداى بزرگ را چگونه قرب بىچون نباشد با اين كه عقل خود راه اين نزديكى را نمىداند . آن حركت كه بر انگشت تو وارد مىشود ، نه از پيش وپس ونه از چپ وراست انگشت تو را به جنبش در مىآورد ودر وقت خواب ومرگ از بين مىرود . اين حركت انگشت از كجاست كه بدون آن سودى ندارد ؟ نور چشمان ومردمك در ديدگانت از كجا آمده است كه بيكى از شش جهت مربوط نيست . آرى ، اين عالم حواس وجهات ، عالم خلق وعالم امر وصفات ما فوق جهات است ، وقتى كه عالم امر ما فوق جهت بوده باشد ، به طريق اولى آفريدگار عالم امر از جهات بىنياز است ، عقل وخداى آموزندهء بيان كه عقلتر از عقل وجانتر از جان است يقيناً بىجهت است ، هيچ يك از مخلوقات ، بىتعلق به او نيست ، اما تعلقى بىچون زيرا در قلمرو وروان فصل ووصلى نيست كه يكى از آلات كار گمان وخيال است ، بدون احتياج به تصور فصل ووصل ، دليلى را چراغ فرا راه خود گير ، اما چكنم كه روح بيمار قدرت راه رفتن ندارد ، تو همواره از دلايل روشن به دورى خود از اصل آگاه باش ، باشد كه رگ مردانگىات تو را به سوى وصل بكشاند . اين عقل نظرى بدان جهت بود كه بستهء فصل ووصل است ، هرگز به اين تعلق بىچون پى نخواهد برد . به اين جهت بود كه پيامبر ما توصيه مىفرمود كه در ذات خدا بحث وكاوش نكنيد ، زيرا هر انديشهاى را كه گمان مىكنيد كه در باره ذات او به جريان انداختهايد يقين بدانيد كه نظر شما بر ذات ربوبى تطبيق نگشته بلكه پندارى بيش نيست ، زيرا صدها هزار پرده از انديشه تو تا مقام ربوبى حايل است . هر كسى كه به يكى از آن پرده ها مىرسد ، گمان مىكند كه خود عين آن است ، در صورتى كه او جوياى اوست .
74
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 74