responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 11  صفحه : 58


شد وشكمشان از غذا پر گشت وآن نياز ضرورى مرتفع شد بناى طغيانگرى گذاشتند آرى نفس آدمى فرعونى است كه نبايد سيرش كنيد . زيرا اگر سير شود از آن كفرهاى ريشه دار كه در نهاد آدمى چنگ فرو برده است بياد خواهد آورد ، بدون حرارت وشعله هاى آتشين ، نفس به خوبى نخواهد گراييد وچنانكه تا زمانى كه آهن از آتش سرخ نشده باشد كوبيدن بر آن بىهوده است .
اين حقيقت را بدان كه ساختمان مادى بدن تو بىاحساس گرسنگى تن بكار نخواهد داد وهر اندازه كه در حال سيرى نفس را بكار وادار كنى ، به منزلهء آهن سرد كوبيدن است .
اين نفس حيوانى مسلمان نخواهد شد ، گوش به گريه ها ونالهاى زار زارش فرا مده ، او مانند فرعون است كه قحط سالى وضرورت وادارش مىكند كه به موسى تملق بگويد وسر در مقابلش فرود بياورد . ولى هنگامى كه خود را بىنياز احساس كرد بناى طغيانگرى مىگذارد چونان خر نادان كه بار مىاندازد ولگد پرانى مىكند ، وقتى كه كارش انجام گرفت ، آه وزارىهاى نخستينش را به خاك فراموشى مىسپارد . ساليان دراز مردى كه در شهرى مىزيسته ، هنگامى كه در خواب فرو مىرود وشهر ديگرى را با نيك وبد ومزايايش به خواب مىبيند در آن لحظات خواب ، شهر وديار خودش را فراموش مىكند وهيچ توجهى بدان ندارد كه من در شهر ديگرى مىزيسته‌ام واين شهر تازه كه در چشم انداز من قرار گرفته از آن من نبوده ومن وضع عاريتى در آن دارم ، بلكه چنين مىپندارد كه او همواره در اين شهر رويايى ساكن بوده است .
آرى جاى شگفتى نيست اگر روح از آن وطنهاى پيش از ميلادش چيزى بياد نياورد ، زيرا در اين خواب زندگانى طبيعى كه فرو رفته است دنيا را شهر اصلى خود مىپندارد .
آخر اى انسان هوشيار تو در طول زندگانى ، بارها خواب وبيدارى را آزموده اى

58

نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 11  صفحه : 58
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست