نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 508
ترديد اين دسته از مردم زنده تر از دستهء يكماند كه خود را هيچ وپوچ مىبينند وحتى براى تنفس هوا هم اجازه مىخواهند . مردم معمولى اغلب جزء دستهء دوم هستند . واين احساس محدوديت وناچيزى هرگز نتوانسته است سد راه نفوذ وپيشرفت آنان در شناخت طبيعت وبهره بردارى از آن وبرقرار ساختن روابط گوناگون با انسانهاى ديگر بوده باشد . موقعى كه اين گونه احساس محدوديت وناتوانى با عدم قناعت به وضع موجود همراه بوده باشد فرد يا جامعه از ثمر بخشترين نيرو وعظمت برخوردار مىباشد ، بشر از قديمترين دوران تاريخيش با همين جوش وجنبش درونى بوده است كه راه خود را در مقابل عوامل نيرومند طبيعت پيش گرفته وبدون توقف دايمى حركت كرده است . لذا بيك معنى مىتوان گفت : همين همراه بودن احساس محدوديت با درك عدم تسليم به وضع موجود بوده است كه مانند الكتريسيتهء نامحسوس در سيم بار دارد ، چراغى فرا راه پيشرفتش بوده است . اگر بشر خود را قدرتمند مىديد وتنها به قدرت خود تكيه مىكرد در همان نقطهء شروع به زندگى در عرصهء طبيعت بساط تاريخ خود را برچيد ونابود مىگشت واگر خود را ناتوان مطلق مىديد وبه بيمارى احساس حقارت دچار مىشد ، باز در پهنهء طبيعت با شكست قطعى رو به رو شده واز بين مىرفت . بنا بر اين كسى كه مىگويد : بشر همواره بايد خود را قدرتمند مطلق به بيند همان مقدار به حماقت بنيان كن دچار است كه كسى بگويد : بشر بايد هميشه خود را ضعيف وناتوان احساس كند . صورت سوم - احساس ناتوانى محرك است در نتيجهء درك عظمتى كه در جهان هستى مىبيند وامكاناتى كه در سرمايهء درونى خود سراغ مىگيرد . اين احساس منبع شريفترين ترقيات آدمى است كه مىتوان تصور نمود .
508
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 508