نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 478
صاحب دلى در چله به خواب سگى ديد حامله در شكمش آن سگ بچگان بانگ مىكردند ، در تعجب ماند كه حكمت بانگ سگ پاسبانى است ، بانگ اندرون شكم مادر پاسبانى نيست ونيز بانگ به جهت يارى خواستن وشير خواستن باشد وغيره واين جا هيچ از اين فايده ها نيست چون به خويش آمد وبا حضرت مناجات كرد « وما يعلم تأويله الا الله » جواب آمد كه آن صورت حالت قومى است از حجاب بيرون نيامده وچشم ودل باز نشده دعوى بصيرت كنند ومقالات گويند : از آن نه ايشان را قوتى ويارى رسد ونه مستمعان را هدايتى ورشدى < شعر > ( ( 1445 ) ) آن يكى مىديد خواب اندر چله در رهى ماده سگى بد حامله ( ( 1446 ) ) ناگهان آواز سگ بچگان شنيد سگ بچه اندر شكم بُد ناپديد ( ( 1447 ) ) بس عجب آمد ورا آن بانگها سگ بچه اندر شكم چون زد ندا ( ( 1448 ) ) سگ بچه اندر شكم ناله كنان هيچ كس ديدست اين اندر جهان ( ( 1449 ) ) چون بجست از واقعه آمد به خويش حيرت او دم بدم مىگشت بيش ( ( 1450 ) ) در چله كس نى كه گردد عقده حل جز ز درگاه خدا عز وجل ( ( 1451 ) ) گفت يارب زين شكال وگفت وگو در چله وا ماندهام از ذكر تو ( ( 1452 ) ) پرّ من بگشاى تا پرّان شوم در حديقهء ذكر وسيبستان شوم ( ( 1453 ) ) آمدش آواز هاتف در زمان كان مثالى دان ز لاف جاهلان ( ( 1454 ) ) كز حجاب وپرده بيرون نامده چشم بسته بىهده گويان شده ( ( 1455 ) ) بانگ سگ اندر شكم باشد زيان نه شكار انگيز ونه شب پاسبان ( ( 1456 ) ) گرگ ناديده كه دفع او بود دزد ناديده كه منع او شود ( ( 1457 ) ) از حريصى وز هواى سرورى در نظر كند وبلافيدن جرى ( ( 1458 ) ) از هواى مشترى وكار وبار بىبصيرت پا نهاده در فشار ( ( 1459 ) ) ماه ناديده نشانها مىدهد روشنايى را بدان كژ مىنهد مشترى ناديده گويد صد نشان ژاژ خايد دوغ نوشد كف زنان ( ( 1460 ) ) از براى مشترى در وصف ماه صد نشان ناديده گويد بهر جاه ( ( 1461 ) ) مشترى كاو سود دارد خود يكيست ليك ايشان را در آن ريب وشكيست < / شعر >
478
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 478