نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 447
إسم الكتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى ( عدد الصفحات : 655)
سؤال كردن شاه از مدعى پيغمبرى كه چه وحى به تو آمده < شعر > ( ( 1226 ) ) شاه پرسيدش كه بارى وحى چيست ؟ يا چه حاصل دارد آن كس كاو نبى است ؟ يا چه بخشد مر كسى را در سخن غير اين نصح زبان كن يا مكن ؟ چيست نفع از خدمتش در صحبتش وان كه تابع گشت چه بود رتبتش ( ( 1227 ) ) گفت آن خود چيست كاو حاصل نشد يا چه دولت ماند كاو واصل نشد ( ( 1228 ) ) گيرم اين وحى نبى گنجور نيست هم كه از وحى دل زنبور نيست ( ( 1229 ) ) چون كه أوحى الرب إلى النحل آمدست خانهء وحيش پر از حلوا شدست ( ( 1230 ) ) او به نور وحى حق عز وجل كرد عالم را پر از شمع وعسل ( ( 1231 ) ) اين كه كرّمناست بالا مىرود وحيش از زنبور كى كمتر بود ( ( 1232 ) ) نى تو أعطيناك كوثر خوانده اى پس چرا خشكى وتشنه مانده اى ( ( 1233 ) ) يا مگر فرعونى وكوثر چو نيل بر تو خون گشتست وناخوش اى عليل ( ( 1234 ) ) توبه كن بيزار شو از هر عدو كاو ندارد آب كوثر در كدو ( ( 1235 ) ) هر كه را ديدى ز كوثر سرخ رو او محمد خوست با او گير خو ( ( 1236 ) ) تا أحب للَّه آيى در حسيب كز درخت احمدى با اوست سيب ( ( 1237 ) ) هر كه را ديدى ز كوثر خشك لب دشمنش مىدار هم چون مرگ وتب زان كه او بو جهل شد يا بو لهب دور شو رو تا نيفتى در كرب ( ( 1238 ) ) گر چه باباى تو هست ومام تو در حقيقت هست خون آشام تو ( ( 1239 ) ) از خليل حق بياموز اين سير كه شد او بيزار اول از پدر ( ( 1240 ) ) تا كه أبغض لله آيى پيش حق تا نگيرد بر تو رشك عشق دق ( ( 1241 ) ) تا نخوانى لا وإلا الله را در نيايى منهج اين راه را < / شعر >
447
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 447